مسلمانان مرا وقتی دلی بود
که با وی گفتمی گر مشکلی بود...
نمایش نسخه قابل چاپ
مسلمانان مرا وقتی دلی بود
که با وی گفتمی گر مشکلی بود...
دین راهگشا بود و تو گمگشتۀ دینی
تردید کن ای زاهد اگر اهل یقینی
یاران همنشین همه از هم جدا شدند/ مائیم و آستانه دولت پناه تو
وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد
در آب و رنگِ رُخسارش چه جان دادیم و خون خوردیم
چــو نقـشش دسـت داد اوّل رقـــم بـر جـان سپــاران زد
در خرابات مغان نور خدا میبینم/ این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم
مژه بـر هم نزنـم تا که ز دســتم نرود
نـاز چشم تــو بـه قــدر مژه بر هم زدنی
يارب اين نوگل خندان كه سپردي به منش
مي سپارم بع خودت،از چشم حسود چمنش
شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان
که بمژگان شکند قلب همه صف شکنان
نگویمت که همه ساله می پرستی کن/ سه ماه می خور و نه ماه پارسا می باش