تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
نمایش نسخه قابل چاپ
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
تا بدامن ننشیند ز نسیمش گردی
سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست
تا بوده چشم عاشق در انتظار یار بوده
بی آنکه وعده باشد در انتظار بوده
هنوزم تو شبهات اگه ماهو داری
من اون ماهو دادم به تو یادگاری
یاری به دست کن که به امید راحتش
واجب کند که صبر کنی بر جراحتش
شبای رفتن تو شبای بی ستارست
ببین که خاطراتم بی تو چه پاره پارست
تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری
که جمال سرو بستان و کمال ماه داری
یه روز از همین روزا روی شب پامیزارم
توی قاب لحظه ها عکس فردا میزارم
ما سپر انداختیم گر تو کمان میکشی
گو دل ما خوش مباش گر تو بدین دلخوشی
یادگاری می نویسم تا بخوانند دوستان
من از این چند روز دنیا تا ابد ماتم هنوز