منحصر شد همه دار و ندارم به جنون // در چه ره حرج کنم این همه دارایی را
هرشبم جا به سر کوچه بی سامانیست // با چنین جا چه خورم غصه بی جایی را....
نمایش نسخه قابل چاپ
منحصر شد همه دار و ندارم به جنون // در چه ره حرج کنم این همه دارایی را
هرشبم جا به سر کوچه بی سامانیست // با چنین جا چه خورم غصه بی جایی را....
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی زبامی که برخواست به مشکل نشیند....
- - - به روز رسانی شده - - -
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی زبامی که برخواست به مشکل نشیند....
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت/ عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت
يادمان باشد اگر دور شديم از صداي نفس خاطره هاست كه چنين دلگرميم.
نسيم دانه را از دوش مورچه انداخت مورچه دوباره دانه را برداشت و به خدا گفت: گاهي يادم مي رود كه هستي!كاش هميشه نسيم بوزد...
اینجا چه خبره ؟! مگه مشاعره نیست ؟!
بچه ها باید با حرف آخر شعر قبلی شعر بگید !
در شادی روی تو گر قصۀ غم گویم
گر غم بخورد خونم،والله که سزاوارم
مگذرا که یاد مار طعم تلخ این حقیقت ببرد
این حقیقت است که از دل برودهرانکه از دیده رود
در میخانه ببستند خدایا مپسند/ که در خانه ی تزویر و ریا بگشایند