توانا بود هر که دانا بود
زدانش دل پیر برنا بود
- - - به روز رسانی شده - - -
توانا بود هر که دانا بود
زدانش دل پیر برنا بود
نمایش نسخه قابل چاپ
توانا بود هر که دانا بود
زدانش دل پیر برنا بود
- - - به روز رسانی شده - - -
توانا بود هر که دانا بود
زدانش دل پیر برنا بود
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدارا
دردا که راز پنهان خواهدشد آشکارا
ای سرو بلند قامت ای دوست
وه وه که شمایلت چه نیکوست.....
تو را من چشم در راهم،
شباهنگام،
در آن نوبت که بنند دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام.
گرم یادآوری یا نه،
من از یادت نمیکاهم،
ترا من چشم در راهم.....
من برای تو میخونم هنوز از این ور دیوار
هر جای گریه که هستی خاطره هاتو نگه دار
میگریم و مرادم از این چشم اشک بار/[tashvigh] تخم محبت است که در دل بکارمت
در نهان خانه ی عشرم صنمی داشتمی /گو که از لوح دلش لعل در اتش داشتم[alaghemand]
تو کز مهنت دیگران بی غمی /نشاید که نامت نهند ادمی[hoshdar]
شبانگاهان تا حریم فلک چون زبانه کشد سوز آوازم شرر ریزد بی امان به دل ساکنان فلک ناله سازم
من چه کسم من چه کسم
من که بسی وسه وسه مندم
گه ازین سوی کشندم
گه ازان سوی کشندم.....