تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد/ وجود نازکت آزرده گزند مباد
سلامت همه آفاق در سلامت تست/ به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد
نمایش نسخه قابل چاپ
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد/ وجود نازکت آزرده گزند مباد
سلامت همه آفاق در سلامت تست/ به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد
دوران خوش آن بود که با دوست به سر رفت
باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود
دلم رمیده شد و غافلم من درویش
که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
شرط هواداری ما شیدائی و شوریدگیست
گر یار ما خواهی شدن شوریده و شیدا بیا
اشک من رنگ شفق یافت ز بی مهری یار/ طالع بی شفقت بین که در این کار چه کرد
دوری از تو قسمت ما شد خدا داند چرا
اشک و آه و ناله و ماتم یار ما شد خدا داند چرا
از آن گمگشته ي من هم، نشاني آور اي قاصد
كه چون يعقوب نابينا، سخن با پيرهن گويم...
می نوش بماهتاب ای ماه كه ماه
بسيار بتابد و نيابد مارا
آب زنید راه را،هین که نگار می رسد
مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد
دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد