..
نمایش نسخه قابل چاپ
..
و دیگرانی که عشق ما را نمی فهمند
و آن ها که می خندند
و آنان که نمیدانند که چگونه می توان دوست داشت
روزی بشر به دامان عشق خواهد گریخت
تا آن روز گاهی پنهان باید کرد
گاهی گمنام باید زیست
نوشت
خواهرم
چه کسی می داند که در دلم چه می گذرد؟ جز تو
و چه کسی باغبان باغ تنهایی زمستان من خواهد بود جز دستان مهربان تو
و نمی خواهم آن روزی را که بیاید و من ذره ای از مهر تو کاسته باشم
ای آشناترین آیینهی آبی
تو را دوست می دارم
دغدغه های یک برادر برای خواهرش
داداشم دلم برات یه ذره شده....دارم خفه میشم
دوست یعنی
کسی که وقتی هست آروم باشی
و وقتی نیست..
یه چیزی تو زندگیت کم باشه
دوست یعنی
یه دل اضافه داشتن
برای اینکه بدونی هر بار دلت میگیره
یه دل دیگه هم دلتنگ غمت میشه
دوست یعنی
اون جمله های ساده و بی منظوری که میگی
خیالت راحته
که ازش هیچ سو تعبیری نمیشه
و دوست یعنی
کسی که باهاش جرات میکنی خودت باشی...
دست زندگی را باید قطع کرد
او دزد آرزوهای من است...
شده بعضی وقتا یهو دیگه دوسش نداشته باشی؟؟
به خودت میگی اصلا واسه چی دوسش دارم؟
مگه کیه؟
مگه واسم چیکار کرده؟
مگه چی داره که از همه بهتر باشه؟
اصلا من که خیلی از اون بهترم
بعد به خودت میخندی که اصلا واسه چی انقدر خودتو اذیت کردی؟
یهو، یه چیزی یادت میاد، یه چیز خیلی کوچیک
یه حرف...یه لبخند...یه نگاه... و بعد....
همین کافیه که به خودت بیای و مطمعن بشی...
.
.
.
.
.
.
.
.
که نمیتونی فراموشش کنی!!
من نه خوش بینم ، نه بد بینم،
من شد و هست و شود بینم
شراب تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش
خوشبختی داشتن کسی است…که بیشتر از خودش تــــــــــو را
بخواهد…
و بیشـــتر از تــــــــو…
هیـــــــــــچ نخواهد..
و تــــــــــو ...
برایش تـــــــمام زندگی باشی