پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
امروز صبح رفتم بیمارستان
نزدیک 12 میخواستم بیام خونه
نزدیک میدون فردوسی یه 2تا کارگر رو دیدم که داشتن یه چیزی رو (داخل میدون) میخوردن
یهو دیدم یکی دو تا آدم ریش دار
پریدن وسط میدون و با فحاشی به این دو کارگر طفل معصوم
صحنه ی بدی رو خلق کردن
اونا نوشابه ی کارگرا رو ریختن زمین
و تهدید کردن که بجرم روزه خواری پدرتونو در میاریم
افسوس که درین زمان نه قدرتی داشتم و نه نای راه رفتن(قدرت لگد زدن)....
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
وای وای وای از صبح تا حالا واحد بقلیمون زنو شوهر تازه عروس با هم دعواشون شده...!!
رو اعصابم هستن از بس که گفتن بابای من بابای تو ...!مامان من مامان تو...دوباره.....واییییییییییی ییییییییییییی
فکرکنم سر خانوادهاشون دعواشون شده...
من که سردر گرفتم اینو خودشون هنوز خسته نشده و همچنان دارن ادامه میدن..
وای خواهر دختره اومده هم سن من!!!!!!!!!!!!!!!!!!دیدمش جلوی در وایساده...تنهای تنها
اخه بیچاره این چیکار میتونه بکنه وسط دعوای اینا....!؟؟!
هر نیم ساعت یه بار صدای بپر بپر و...غیره میاد از خونشون...ادم وحشت میکنه...
چند باااااااااااااااااااااااا اااره اینا دعواشون شده و خانوادهاشون اومدن حل کردن....!!!
اخه تا کی میخوان این کارارو ادامه بدن!!!!!!!!!!
حالا بگذریم که هردو تاشونم معتادن...اما نه اون جوریااااا،[negaran]
اوایل که اومدن اینجا نمدونستیم ...تا اینکه من یه بار در پنجره رو باز کردم و همه جا تاریک تاریک بود دیدم........!؟!؟از ترس میخواستم سکته بزنم و سریع بستم!
اینم بابام داره هی تکرار میکنه:زن وشوهر دعوا کنندو ابلهان باور کنند...( در اینجا منظورش از ابله منم!).[nishkhand]
هی...[afsoorde]
خدا بهشون کمک کنه
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
سلام
الان من تو بدترین آمپاس زندگیم قرار دارم
تا کمتر از 12 ساعت دیگه اعلام نتیجه میشه
و من خیلی استرس دارم
د لامسبا نتایجو چرا نمیزنند
خدا کنه....[golrooz]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
هــــــــــــــی زندگی
این تابستون خیلی کسالت باره
حوصله من که خیلی سر رفته
نت هم نمی تونه سر جاش بیاره
موندم چیکار کنم
4 تا کلاس ثبت نام کرده بودم
اما اون ها هم جایی رو پر نکرد
هــــــی خدا [negaran]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
داشتن یه زندگی روتین دیگه نوشتن نداره اگه امسال ارشد قبول نشم دوباره باید شروع کنم خوندن.حوصله ندارم فصل 4 و 5 پایان ناممو بنویسم
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
می دونی واسه چی بغضم گرفته؟!؟! اینکه حتی خاطره هامم نمی تونم بنویسم!! نکنه یکی بخونه و .... ولش کن....
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
shiny7
می دونی واسه چی بغضم گرفته؟!؟! اینکه حتی خاطره هامم نمی تونم بنویسم!! نکنه یکی بخونه و .... ولش کن....
کی میاد میخونه
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
کی می دونه؟
شاید یه گوشه این دنیای بزرگ و بی سر و ته...
داری با خودت خلوت می کنی و کنج پنجره نشستی...
با خودت میگی...
کجاست؟!
چیکار می کنه؟!
به چی فکر می کنه؟!
خبر نداری عزیز!!...
فکر من کجاست!!...
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
ديروز دخترداييم به دنيا اومد
يه نى نى كوچولوى ريزه ميزه زشت ! خب زشته ديگه !
كى ميدونه شايد يه روزى خيلى خوشگل بشه !
ولى ميدونى الان بحث سر چيه ؟ اسمشو چى بذارن ؟! يعنى من فقط موندم تو اين خط ها !
آخه تفاوت اسمى هم خيليه : بين دو تا اسم زهرا و پانيز موندن ؟! [nishkhand]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
*FATIMA*
ديروز دخترداييم به دنيا اومد
يه نى نى كوچولوى ريزه ميزه زشت ! خب زشته ديگه !
كى ميدونه شايد يه روزى خيلى خوشگل بشه !
ولى ميدونى الان بحث سر چيه ؟ اسمشو چى بذارن ؟! يعنى من فقط موندم تو اين خط ها !
آخه تفاوت اسمى هم خيليه : بين دو تا اسم زهرا و پانيز موندن ؟! [nishkhand]
Joje ordak zeshte hatman[nishkhand] daste akhar khoshgel dar miad.hala be. Ki rafte?[khande]