مراقب باش
بعضی حرفها فقط قابل بخشش هستند
نه فراموش شدن
نمایش نسخه قابل چاپ
مراقب باش
بعضی حرفها فقط قابل بخشش هستند
نه فراموش شدن
گاهــــی راحت تر آن اســـت که با وجــــود اندوهـــی که درونتان مــــوج میزند، لبــــــــخند بــزنید، تا ایــنکه بــخواهیــد به همـــه عالــــــــم علــــــــت غــمگینی خــود را توضـــیح دهیـــد!
بی خیال من نشو.......
حتی اگرمرده باشم!
شاید زنده ام کند نفست....!
نیمی از عمر را به تمسخر آنچه دیگران به آن اعتقاد دارند می گذرانیم
نیمی دیگر را در اعتقاد به آنچه دیگران به تمسخر می گیرند...!
تنهایم مگذارگاهی نه گریه آرامت میکند و نه خندهنه فریاد آرامت میکند و نه سکوت
آنجاست که با چشمانی خیس
رو به آسمان میکنی و میگویی
خدایا تنها تو را دارم
تنهایم مگذار
به وسعت آسمان...
خدایای من، معبودم:
دلم برایت تنگ می شود ،
با آنكه می دانم همه جا هستی،
اما به آسمان نگاه می كنم،چرا كه
آسمان سه نشـانه از تو
دارد:
بی انتهـاست
و بی دریـغ
و چون یك دست مهربان،همیشه بـالای سر ماست
خدایا آسمانی دوستت دارم.
http://gallery.avazak.ir/albums/user...%2824%29~0.jpg
آرزوهات رو یک جا یادداشت کن
و یکی یکی از خدا بخواه
خدا یادش نمیره اما تو یادت میره که
چیزی که امروز داری آرزوی دیروزت بود
ماهیان از تلاطم دریا به خدا شکایت بردند
و چون دریا آرام شد خود را اسیر تور صیادان یافتند.
تلاطم های زندگی حکمتی از خداوند است
پس از خدا بخواهیم دلمان آرام باشد نه دریای دور و برمان.
تقدیم به همه کسانی که
هنوز ساده و یک رنگ هستن
پا به پای کودکی هایم بیا
کفش هایت رابه پا کن تا به تاقاه قاه خنده ات را سازکنبازهم با خنده ات اعجاز کنپابکوب ولج کن وراضی نشوبا کسی جزعشق همبازی نشو
بچه های کوچه راهم کن خبرعاقلی را یک شب ازیادت ببرخاله بازی کن به رسم کودکیبا همان چادرنماز پولکیطعم چای وقوری گلدارمانلحظه های ناب بی تکرارمان
مادری ازجنس باران داشتیمدرکنارش خواب آسان داشتیمیا پدراسطوره دنیای ماقهرمان باورزیبای ماقصه های هرشب مادربزرگماجرای بزبزقندی وگرگغصه هرگزفرصت جولان نداشتخنده های کودکی پایان نداشت
هرکسی رنگ خودش بی شیله بودثروت هربچه قدری تیله بودای شریک نان وگردو وپنیر!همکلاسی! بازدستم رابگیرمثل تودیگرکسی یکرنگ نیست
آن دل نازت برایم تنگ نیست؟حال ما راازکسی پرسیده ای ؟مثل ما بال وپرت راچیده ای ؟حسرت پروازداری درقفس؟می کشی مشکل دراین دنیا نفس؟سادگی هایت برایت تنگ نیست؟رنگ بی رنگیت اسیررنگ نیست؟رنگ دنیایت هنوزم آبی است؟آسمان باورت مهتابی است؟
هرکجایی شعرباران را بخوان
ساده باش وبازهم کودک بمانبازباران با ترانه،گریه کن !کودکی تو،کودکانه گریه کن!ای رفیق روزهای گرم وسردسادگی هایم به سویم بازگرد!
روزها يكی پس از ديگری به پايان
می رسند...
و در پی روزها
عمر من...
خسته نباشی سرنوشت....!
می بينی؟!
دست در دستان تو
تمام راه را بيراهه رفتم
شنيدم كسی ميگفت:
چشمانت را ببند!
اعتماد كن...
به قيمت تمام روزهای رفته
چشم هایــم را بستم...
اعتماد كردم...!
بهای سنگينی داشت اعتماد !
روزی...
چشمانم را باز كردم؛
چيزی به نام " عشـــــق "
در راهِ همپا شدنِ با تو