پروردگارا
تو تکراری ترین حضور روزگار منی
ومن عجیب به آغوش تو از آن سوی فاصله ها خو گرفته ام.
خدایا ! دلم مرهمی میخواهد از جنس خودت ،
نزدیک...بخشنده...بی منت...
نمایش نسخه قابل چاپ
پروردگارا
تو تکراری ترین حضور روزگار منی
ومن عجیب به آغوش تو از آن سوی فاصله ها خو گرفته ام.
خدایا ! دلم مرهمی میخواهد از جنس خودت ،
نزدیک...بخشنده...بی منت...
ایـטּ روزهــ ـا هم خوش حالم هم غمگیـטּ...!
نمیفهمم...!
خــ ـوבم هم حالم را نمیفهمم...!
گاهی قنـב בر בلم آب میشوב و روحم به آسماטּ ها پر میکشد...!
گاهی בلــ ـم تنها اتاقی میخواهـב ساکت و سوت و کور...!
که بشینم گوشه کنارش و ثانیه ثانیه ام را هم آغوش غم شوم...!
نــ ـمیـבانم...!
تنها چیزی که میـבانم ایـטּ است که ایـטּروزهــ ـا בلم بچه میشوב...!
בمــ ـی میخنـבב،בمــ ـی میگریـב و پا به زمیـטּ میکوبـב،בمــ ـی
بهانه های کوבکانه میگرב...!
בل کوچک مـטּ آرام باش...خــ ـوבم هوایت را בارم...![shaad]
همین که
قاصدکی
را
فوت کنی
تا عطر نفسهایت
را با خود بیاورد
برای دلم کافیست
http://www.hammihan.com/users/status...524714.842.jpg
نقل قول:
نوشته اصلی توسط H1994
http://www.hammihan.com/users/status...74020.6233.jpg
تــــــــو بنویس ...
از دلتنگی هایت از دردهایت، از حــــرف هایت ...
از هرچه دلت می گوید !
بنویس برایـــــــــم...
http://t0.gstatic.com/images?q=tbn:A...IlvOGZJyIGp6i1
دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان می روم و انگشتانم را
بر پوست کشیده ی شب می کشم
چراغ های رابطه تاریکند
چراغهای رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی است
http://www.eshghentezar.com/imgcente...1395170003.jpg
این روزهـا...
ته فنجـــانهــ ـــا ...دنبال کمی صداقت میگردمکیکهای نیم خورده را زیرو رو میکنمشاید کمی مهــ ـربانی درش مانده باشد!این روزهاشمعها هم...نـــ ـــــور ندارند!و مــ ــــــن تنهــ ــا...روی آخرین صندلیه کافه...میان دود سیگارم غرق میشوم...غرق آرامشـــ ـــــــی که نیــست!!
میان همهمه ی برگهای خشک پاییزی
فقط ما مانده ایم که هنوز از بهار لبریزیم
برای من که دلم چون غروب پاییز است
صدای گرم تو از دور هم دل انگیز است
تنها کسی که با من درست رفتارمیکند خیاطم است
که هر بار مرا میبیند، اندازه های جدیدم رامیگیرد.
بقیه به همان اندازه های قبلی چسبیده اند
و توقع دارند من خودم را با آنها جور کنم.
به چشمهایم هشدار داده ام ...
که اگر این بار که تو را می بینند
باز هم خیس شوند
دیگر رویم را از تو برنخواهم گرداند
که آبرویشان را بخرم...