چون بسي ابليس آدم روي هست ـ پس به هر دستي نشايد داد دست
نمایش نسخه قابل چاپ
چون بسي ابليس آدم روي هست ـ پس به هر دستي نشايد داد دست
بشنو اکنون قصهٔ آن رهروان - که ندارند اعتراضی در جهان
ز اولیا اهل دعا خود دیگرند - که گهی دوزند و گاهی میدرند
قوم دیگر میشناسم ز اولیا - که دهانشان بسته باشد از دعا
از رضا که هست رام آن کرام - جستن دفع قضاشان شد حرام
در قضا ذوقی همیبینند خاص - کفرشان آید طلب کردن خلاص
حسن ظنی بر دل ایشان گشود - که نپوشند از غمی جامهٔ کبود
آدمی مخفیست در زیر زبان[golrooz]
این زبان پردهست بر درگاه جان[golrooz]
حتما باید مثنوی باشه؟
بله حتما" مثنوي باشه
خودم هم مي خواستم از ديوان شمس چند بيت بنويسم ديدم تيتر تاپيک را زدم: مثنوي، بنابراين فکر کنم اگر يک تاپيک جديد براي بقيه اشعار ايجاد کنيم بهتر باشه، مراجعه کننده به تاپيک هم به اشتباه نمي افته، چند روزي بود مي خواستم يک تاپيک ايجاد کنم، ولي تنبليم اومد![shaad] حالا اگر کسي تاپيک جديد ايجاد کنه من هم شرکت خواهم کرد![nishkhand]
البته اينطور که ديده ام متاسفانه زياد کسي تو سايت به شعر اهميت نمي ده!
فکر کنم اصلا" اکثر کاربرها معاني اشعار را متوجه نمي شوند!!!!!!