-
پاسخ : اشعار عمران صلاحی
مرداب
ای مگس ها ! ای گروه گیچ دیوانه
ای ز جولان شما تنگ آمده میدان پروانه
همچنان طیاره های پر طنین آخر چه می خواهید
از من - این دهکوره ی متروک ویرانه -
همچو مردابم که از من آب می نوشید
همچو مردارم که از دیدار من بر تن لباس شوق می پوشید !
بهتر است از جای برخیزم
با تکانی موجهایم را فرو ریزم
من نه مردابم ، که دریایم
من نه مردارم
من به گل باید بیندیشم
من نباید بعد ازین پروانه را از خود برنجانم
مراغه - 52/1/12
-
پاسخ : اشعار عمران صلاحی
سنگ و آب
شده ام پرتاب
مثل سنگی که بلغزد بر آب
خطر غرق شدن
مثل یک دایره دور سر من می چرخد
می روم لغزان - لغزان ، تا دور
لب آب
وزغی می خندد
مراغه - 52/1/12
-
پاسخ : اشعار عمران صلاحی
حرکت
ابرها در حرکت
خانه ها ساکن
کاشکی
ابرها ساکن بودند
خانه ها در حرکت
بادها در حرکت
باغ ها ساکن
کاشکی
بادها ساکن بودند
باغ ها در حرکت
نوبتی هم باشد
نوبت خانه و باغ است که گشتی بزنند
مراغه - 52/2/1
-
پاسخ : اشعار عمران صلاحی
تیله
با صدایش گنجشک
تیله ای می سازد
شیشه ای و رنگارنگ
تیله
قل می خورد و
می آید
مثل گردوی درشتی سر راهش
دل من
مراغه - 52/2/1
-
پاسخ : اشعار عمران صلاحی
نیلوفری
ماه
نیلوفر در دستش
پاورچین - پاورچین ، می آید بالا
از پله
و اتاقم را آبی می سازد
عشق
پیراهن خوابش بر تن
پاورچین - پاورچین ، می آید بالا
از پله
و مرا در بر می گیرد
تهران - 52/3/25
-
پاسخ : اشعار عمران صلاحی
درخت و شعله
درخت شعله کشید
حیاطمان تب کرد
نسیم با هیجانش ، نفس نفس می زد
درخت ، بار آورد
دوتا انار آورد
دو تا انار رسیده ، دو تا انار درشت
انار
به رنگ شرم درآمد
درخت ، دختر شد
تهران - 52/3/31
-
پاسخ : اشعار عمران صلاحی
آتش و عطش
ای درختان بلند !
این مسافر ، خسته ست
و نگاهش را بر شاخه لرزان شما
مثل برگی بسته ست
سایه را مثل پتویی پازه
بر زمین پهن کنید
شهر در بستر تب سوخته است
در گلویم عطشی
آتش افروخته است
روی این کهنه پتو ، یاد کسی
می نشیند ، و به من
آب می نوشاند
تهران - 52/4/9
-
پاسخ : اشعار عمران صلاحی
حادثه
نهاد زیر سرش صفحه حوادث را
و مثل حادثه ای روی آن دراز کشید
تهران - 52/6/6
-
پاسخ : اشعار عمران صلاحی
باران
یک نفر آمد و بر پنجره ام گل مالید
من ولی منتظر بارانم
تهران - 53/7/21
-
پاسخ : اشعار عمران صلاحی
بهاریه
آفتاب آمد و بر پنجره ی ابر نشست
پر و بالش همه خیس
غنچه بیدار شد از خواب و دهن دره ی شیرینی کرد
و دم پنجره امد ، گل شد
گل ، دم پنجره ، عطرش را
پایین
آویخت
یک نفر پایین بود
چالوس - 54/1/2
Forum Modifications By
Marco Mamdouh