ببخشید من اشبت اومدم . سیستمم هنگ کرد . ریست کردم
مرد گدا مرد و نهان ماند گنج
عاقبت از فاقه و اندوه و رنج
نمایش نسخه قابل چاپ
ببخشید من اشبت اومدم . سیستمم هنگ کرد . ریست کردم
مرد گدا مرد و نهان ماند گنج
عاقبت از فاقه و اندوه و رنج
جان عاشق، سر به فرمان ميرود
سر به فرمان سوي جانان ميرود
راه كوي ميفروشان بسته نيست
در به روي بادهنوشان بسته نيست
باده ما ساغر ما عشق ماست
مستي ما در سر ما عشق ماست
تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند
با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست
تاتونگاه می کنی کارمن آه کردن است
ای به فدای چشم تواین چه نگاه کردن است
توانم گفت او قرباني غمهاي مردم شد
صداي مرغ حق در هاي و هوي شوم زاغاني كه،
همچون ابر،
رخسار افق را تيره ميكردند، كمكم محوشد، گم شد!
دل سرا پرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست
تیرعاشق کشندانم بردل حافظ که زد
اینقدرمی دانم کزشعرترش خون می چکد
تا شب همين بساط فراگير است
فردا همين روال فزاينده است
آه آن طلوع روشن زيبا را
با اين غروب تيره چه پيوند است
اين صبح و شام ميگذرد بر ما
اما بلاي جان خردمند است
در اين همه ابر، قطرهاي باران نيست؟
از هيچ طرف صدايي از ياران نيست؟
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هرکس به قدر همت اوست