تاب بنفـشـه ميدهد طره مشـک ساي تو
پرده غنـچـه ميدرد خـنده دلـگـشاي تو
اي گل خوش نسيم من بلبل خويش را مـسوز
کز سر صدق ميکند شب همه شـب دعاي تو
این که اسپم هست مانع کسب نه![khanderiz]
نمایش نسخه قابل چاپ
تا گلویم رسید فریادی
کاین سخن در شمار باور نیست
جز تو، دانند عالمی که مرا
در دل و جان هوای دیگر نیست.
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم
مرغ زیرک نزند در چمنش پرده سرای
هر بهاری که به دنباله خزانی دارد
دردم ازیاراست ودرمان نیزهم
دل فدای اوشدوجان نیزهم
من از دست غمت مشکل برم جان
ولی دل راتو آسان بردی از من
من که ملول گشتمی ازنفس فرشتگان
قال ومقال عالمی می کشم ازبرای تو
منه در محفل عشرت چراغی
کزو پروانه ای گیرد سراغی
یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا
الا ای پیرفرزانه مکن منعم زمیخانه
که من درترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم