گرگ ها را دوست دارم
مرگ را قبول می کنند،اما هیچ گاه تن به قلاده نمی دهند...
نمایش نسخه قابل چاپ
گرگ ها را دوست دارم
مرگ را قبول می کنند،اما هیچ گاه تن به قلاده نمی دهند...
تـو مـرا نـادیـده بـگـیـر . .
و مـن ،
بـدنـم روز بـه روز کـبـود تـر مـی شـود . .
از بـس
خـودم را مـی زنـم . .
بـه نـفـهـمـی!
خم میشوم...
و در گوش نوزادی که مرده به دنیا آمده میگویم:
....چیزی از دست ندادی...
[afsoorde]
آوای باد انگار ، آوای خشک سالیست
بگذار تا بگویم ، تقدیر لا ابالیست
وقتی که مرگ انسان مانند سنگ باشد
دنیا به این بزرگی ، یک کوزه ی سفالیست
باید که مهربان بود ، باید که عشق ورزید
زیرا که زنده ماندن ، هر لحظه احتمالیست
دختران شهر
به روستا فکر می کنند
دختران روستا
در آرزوی شهر می میرند
مردان کوچک
به آسایش مردان بزرگ فکر می کنند
مردان بزرگ
در آرزوی آرامش مردان کوچک می میرند
کدام پل
در کجای جهان
شکسته است
که هیچکس به خانه اش نمی رسد!
گروس عبدالملکیان
برای ماهی با 3 ثانیه حافظه تُنگ و دریا یکیست!
دست منو شما درد نکند که دل تنگ آدم ها را با یک عمر حافظه
توی تُنگ می اندازیم و برای ماهی ها دل میسوزانیم...!
یک وقت هایی در زندگی می رسد که باید دستت را بزنی زیر چانه ات
و جریان زندگی ات را فقط تماشا کنی...
دیدی که سخــــت نیســـــت
تنها بدون مــــــــــن ؟!!
دیدی صبح می شود
شب ها بدون مـــــــــن !!
این نبض زندگی بــــــــی وقفه می زند…
فرقی نمی کند
با مــــــن …بدون مــــــن…
دیــــــروز گر چه ســـــــخت
امروزم هم گذشت …!!!
طوری نمی شود
فردا بدون مــــــن !!!…