در برابر تقدیرتسکوت کن ، صبر کن حتی اگه مطابق میلت نباشه چون آخرش خوشه خدا صلاح آفریده هاش رو میخواد
دیگه این جملات آرومم نمیکنه
راضی نیستم خدا از این سرنوشت که هر روزش باید صبر کرد و صبر کرد
از این که به خودم بگم یه روزی یه اتفاق خوبی میفته دیگه ناامید شدم راضی نیستم
دل نوشته هام از دلمه توش آرایه ادبی نیست زیبا نیست
آخه دلم دیگه ادبیات میخواد چیکار وقتی همیشه سکوت کرده هیچی نگفته زور زد که حرف نزنه وطاقت بیاره
بازم میتونه
خدا ناراضی ام
میدونم الان از دستم خشمگینی چون ناراضی ام ولی خودت میدونی دیگه به تو که نباید بگم تو دلم چی میگذره