پاسخ : اجتماع دختران دوستدار حجاب
وقتی انتخابش کردم
تنها یک دلیل داشتم:
به خاطر خدا، برای قلب امام زمانم
اما وقتی تاج بندگی ام شد
یکی یکی خوبی هایش را کشف کردم
حالا وقتی توی خیابان
یا هروقت یا هرجا که احساس می کنم لازم است رو بگیرم
با همه ی وجودم، برای وجودش شکر می کنم
و آرام در گوشش می گویم:
عزیزم! اگر تو را نداشتم چه می کردم؟
حالا وقتی کسی می پرسد:
واقعا چادرت را دوست داری؟
می ترسم دوست داشتن واژه ی نارسایی باشد برای حس من نسبت به چادرم،
به تاج بندگی ام...
پاسخ : اجتماع دختران دوستدار حجاب
سلام[golrooz]
امروز یه صحنه ای بسیار تاثیر گذار بر خود دیدم...
2 دختر دیدم که مورب بر هم در حال حرکت بودند
یکی با حجاب
و دیگری با ظاهری بی حجاب و زشت و زننده...
چهره ی هر دوی آنها را که مقایسه کردم
آرامش درونی و احساس امنیت و شادابی رو در قبال چهره ای مظطرب و نگران و نا امن همراه با ترس و وحشت رو بخود دیدم
درود بر ایران[golrooz]
وقتی باربی ام به دست من چــــــادری شد!
عروسک باربی رو وقتی کلاس سوم بودم شناختم...
دست و پاش ۹۰درجه کج و راست میشد و انگشتای ظریفی داشت..
و این برای من که عاشق چیزهای کوچولو و ظریف (مث خونه کوچیک،ماشین کوچیک) بودم رویا بود...
خونه یکی از دخترهای افه ای فامیل بودیم
که برای آب کردن دل من ، کمد باربی هاشو بهم نشون داد...
باباش وقتی سفرهای دریایی میرفت یکی از اینا رو براش می آورد...
عید اون سال مامانم بعد از اصرار فراوان برام یکی از اونا رو با تمام وسایلش خرید....
اون سال من به تکلیف رسیده بودم و باربی من لباس درست و حسابی نداشت....
مامانم قاطیِ بازی کردن من میشد و میگفت آخه اینکه اینطوری نمیتونه بره بیرون...
و براش یه شلوار و چادر نماز و یه چادر مشکی دوخت با مقنعه....
فکر میکنید چی شد؟
زانوهای باربی ام شکست....
چون با من نماز میخوند و من وقت تشهد برای اینکه روی دو زانو بشینه زانوهاشو تا ته خم میکردم...
و طبعا یک باربی آمریکایی عادتی به دو زانو چهار زانو نشستن نداره و اصلا خمی زانوهاش تا این حد طراحی نشده....
من بعد از اون ۵ -۶ تا باربی دیگه خریدم و همشون بعد از دو روز زانو نداشتند...
داشتم فکر میکردم چقد تحت تاثیر این عروسک بودم؟
مامانم یه کاری کرد که من فک کنم بازیه
ناخناشو با هم کوتاه کردیم چون میرفت مدرسه
لاکاشو پاک کردیم...
موهاشو بافتیم
مث خودم چادر سرش کردم
و نماز جمعه هم میرفت...
مامانم خیلی ساده نذاشت من مث باربی بشم چون باربی مث من شد...
منبع
پاسخ : اجتماع دختران دوستدار حجاب
چن روز پیش با دوستام بعد دانشگاه رفتیم یه سری چیزایی که لازم داریم بگیریم،
چن تا پسر رد شدنی از کنارمون بهم تیکه انداختن که این دانشجوها فک میکنن اوضاشون خیلی خوبه حالا برا ما حجابم میگیرن!!!
پاسخ : اجتماع دختران دوستدار حجاب
پاسخ : اجتماع دختران دوستدار حجاب
قال الامام الصادق علیه السلام:
من ترک التزویج مخافة الفقر فقد اساء الظن بالله-عز و جل-، ان الله- عز و جل – یقول: «ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله.» (۲)
امام صادق علیه السلام فرمود:
هر کس از ترس فقر ازدواج نکند نسبت به لطف خداوند بدگمان شده است. چرا که خداوند مىفرماید: اگر آنان فقیر باشند خداوند از فضل و کرم خود بى نیازشان مىکند.
http://upload7.ir/images/90641399834123535780.jpg
پاسخ : اجتماع دختران دوستدار حجاب
پاسخ : اجتماع دختران دوستدار حجاب
پاسخ : اجتماع دختران دوستدار حجاب
http://feizbook.ir/i/attachments/1/1...8608_large.jpg
حجاب از دو کلمه (حج+آب) درست شده است
حج مایه حیات توحیدی مؤمن است و آب مایه حیات مادی مؤمن است
کسی که از حجاب فاصله میگیرد یعنی مرده متحرک است
چون از دو مایه حیات استفاده نمیکند
تازه (ح+ج+ا+ب=۸+۳+۱+۲=۱۴) به عدد ابجد چهارده میشود
شاید عدد میگوید حجاب سفارش چهارده معصوم (علیهم السلام) است..
پاسخ : (✿◕‿◕-)اجتماع دختران دوستدار حجاب(✿◕‿◕-)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
Tadaei
به نام خدائی که حضرت زهرا (س) را آفرید تا
مقام والای زن را به جهانیان نشان دهد.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
من هم تا وقتی دنبال دلیل میگشتم قانع می شدم قبول هم می کردم اما چادری نمی شدم
آخرش هم فقط به یک دلیل چادری شدم
به این دلیل که او می بینه و او اینجوری بیشتر می پسنده
دلیلی فوق همه ی دلیل ها و فلسفه ها
برای همین هم عاشق چادرم هستم
برای همینم...
http://upload.tehran98.com/img1/6tt2ymf9bqqvg09wwtx.jpg
بچه که بودم دوست داشتم وقتی می روم روضه چادر داشته باشم
تا وقتی همه گریه می کنند
منم چادر و روی سرم بکشم تا کسی گریه نکردنم و نبیند
حالا هم دوست دارم با چادر برم
تا وقتی همه گریه می کنند
منم چادر و روی سرم بکشم تا کسی گریه کردنم و نبیند!
http://upload.tehran98.com/img1/eilj...wckckz9mwz.jpg
بچه که بودم یکی از بازی های مورد علاقه ام زورو بازی بود!
چادر مشکی مامانم و با کشش به گردنم آویزان می کردم و از روی مبل می پریدم پایین !
و چه قدر احساس خوبی داشتم وقتی می دیدم چادر مشکی مامانم روی هوا باز شده و من انگار چند ثانیه ای پرواز می کردم !
چند ثانیه پرواز هم برای ما آدم ها که محکم به زمین چسبیدیم یک آرزوی بزرگه
من با چادر مشکی پرواز می کردم بعد هم می رفتم به کمک آدم ها
زورو می شدم توی عالم بچگی و با چادر مشکی به کمک بقیه می رفتم!
چادرم و نگه می دارم روی سرم برای روزی که بچه ام با چادرم زورو بازی کند !
بد نیست برای هدف های بزرگ کنار آن همه دلیل های بزرگ چند تا هم دلیل کوچک داشته باشیم
http://jafarpisheh2.persiangig.com/i...2058%20big.jpg
بگذارید از اینجا شروع کنم از اولین روزی که چادر زدم
دقیقا یادمه کلاس اول دبستان بودم به خاطر تشویق سر صف و کارت امتیاز پام و کردم توی یه کفش که مامان
من چادر می خوام!
مامانم هم بعد از کلی نصیحت با لا خره تسلیم شد
دقیق یادمه که تمام دوران ابتدایی رو مامانم بیشتر اوقات با نصیحت و این که برات زوده هنوز چادر و از سر من در
بیاره ولی نشد!
دوران راهنمایی این من بودم که نمی خواستم چادر بزنم و مامانم به من می گفت چادر بزن!
حالا جا هامون عوض شده بود!
دلیلش رو درک نکردم
دبیرستان که رفتم توی موقعیتی قرار گرفتم که مجبور شدم بعضی اوقات چادرم و در بیارم
اون موقع فهمید که چرا باید چادر بزنم
دیگه تمام دبیرستان دوست داشتم چادر بزنم و با دلیل محکم نه به خاطر کارت امتیاز!
اما قضیه گذشت تا به دانشگاه رسیدیم ....
اینجا فکر می کنم دیگه چادر بیشتر به جای حجاب یه نماده یه نماد برای ارزش انسان همین!
غنچه نرگس
http://www.njavan.com/forum/showthre...B1%DA%AF%D8%B3
عالی بود انشاالله موفق باشید[golrooz]
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.