یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
نمایش نسخه قابل چاپ
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
یاد باد آن کو به قصد خون ما
عهد را بشکست و پیمان نیز هم
سخت بود[tashvigh]
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آن چه ما پنداشتیم
تا درخت دوستی برگی دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
گفت و گو آیین درویشی نبود
ور نه با تو ماجراها داشتیم
[golrooz][golrooz]
مرا در منزل جانان چه امر عیش چون هر دم
جرس فریاد می دارد که بربندید محمل ها
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه فال به نام من دیوانه زدند
دی می شد و گفتم صنما عهد به جای آر
گفتا غلطی خواجه در این عهد وفا نیست
یارب این شاه وش ماه رخ زهره جبین
در یکتای که و گوهر یکدانه کیست؟
باید با "ت" شروع میکردی[soal]
تنور لاله چنان بر افروخت باد بهار
که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد
ديگران را هم غم هست به دل،
غم من، ليك، غمي غمناك است
تا تو با خویشی، عدد بینی همه
چون شوی فانی، احد بینی همه