نگران
بس که پیدا بودی
هیچ کس با خبر از نام و نشان تو نبود
چشمه ای صاف ، نهان در دل کوه
غنچه ای سرخ ، نهان در دل مه
هیچ کس
در پی روح جوان تو نبود
نگران همه بودی ، اما
هیچ کس
نگران تو نبود
تهران - 68/7/11
نمایش نسخه قابل چاپ
نگران
بس که پیدا بودی
هیچ کس با خبر از نام و نشان تو نبود
چشمه ای صاف ، نهان در دل کوه
غنچه ای سرخ ، نهان در دل مه
هیچ کس
در پی روح جوان تو نبود
نگران همه بودی ، اما
هیچ کس
نگران تو نبود
تهران - 68/7/11
می چرخد آسیاب
1
می چرخد آسیاب
خون می رود ز جوی
از دشت سینه ، گندم بغضی دمیده است
می چرخد آسیاب
نان می کند طلوع
از پشت خون
می چرخد آسیاب و سرم می شود سفید
می چرخد آسمان و دانه ی سرد ستارگان
در زیر سنگ ماه کهن آرد می شود
می چرخد آفتاب و دانه ی زرد هزار نور
افشانده می شود
می چرخد آب و قایق قلبی غریق را
با خویش می برد
2
من کیستم ؟ دژی که سپر کرده سینه را
در پیش باد و آتش و سیلاب و صاعقه
غافل که موریانه در او صف کشیده است
ما با غلاف خالی
شمشیر می کشیم
می چرخد آسیاب
می گرید آفتاب
تهران - 68/10/1
بنفش
از پشت شعله ها
چه بنفش است ماه و گل
چه بنفش است راه و پل
از پشت شعله ها
چه بنفش است پنجره
چه بنفش است منظره
برگی به من ببخش
ای شعله ی شکفته
ای شعله ی بنفش !
تهران - 69/1/2
به نام تو
امروز به نام توست ، این تپه ی سبز
این ابر که تاب می خورد روی نسیم
این سرو که فکرهای برفی دارد
این یاس بنفش ، روی این نرده ی نور
این آوازی که کاکلش افشان است
این رایحه ای که می دود بی چادر
تهران - 69/2/28
رقص
روی قالیچه گلی می رقصد
پیچ و تاب تن او
در هوا می ماند
با نگاهم او را می بویم
تهران - 71/4/9
شعر
روی هر مصراعی
بلبلی می خواند
غنچه ای می خندد
سنگی از نقطه سر راهش نیست
جریان دارد شعر
از میان علف و مهتاب
می مکد زنبوری
شهدی از هر واژه
آه اینک عسلی از مفهوم
تهران - 71/6/13
قفس و باغ
توی باغی بودم
غنچه می خندید
من نمی فهمیدم
شاخه دستش را از پنجره می داد تکان
من نمی دیدم
بلبلی روی صدایش گل آوازی داشت
من نمی چیدم
اینک اینجایم بیرون از باغ
غنچه را می بویم
شاخه را می بینم
گل زیبایی را می چینم
تو چه می گویی
قفسی در باغی ، یا باغی در قفسی ؟
تهران - 71/9/2
اگر
_ اگر نسیمی از آن گل درین خیابان بود
چه کار می کردی ؟
_ اگر نسیمی از آن گل درین خیابان بود
چه کارها که نمی کردم
تهران - 71/10/17
حکایت گاو و سگ
آورده اند سگی روی کاه بود
گاوی در آن خزینه ی کاه به گرسنگی
حالش تباه بود
خندید و گفت :
_ نه راه می رود ، نه به ما راه می دهد
نه کاه می خورد ، نه به ما کاه می دهد
تهران - 74/3/23
حکایت آهو و شیر
آورده اند که آهویی
از بیم سگ گریخت به غاری که بر درش
شیری نشسته بود
تهران - 74/3/24
حکایت زاغ و زغن
آورده اند که در سال های پیش
زاغ و زغن به جان هم افتادند
تا باغ سبز را به تصرف درآورند
آمد خزان و باغ به یغما رفت
تهران - آبان 58
حکایت کبوتر و تصویر آب
آورده اند که روزی کبوتری
در آینه
تصویر آب دید
خود را به آب زد
ناگاه
در خانه ی شکسته ی تصویر ، جان سپرد
تهران - 74/4/10
حکایت پروانه و مگس
آورده اند
پروانه و مگس پرشان را
با یکدیگر معاوضه کردند
اما مگس دوباره
روی زباله بود
پروانه روی لاله
تهران - تیر 52
حکایت خر و خواجه ی بی رحم
آورده اند خری پیر و ناتوان
چوبی به گرده اش خورد
نالید و گفت :
_ ای روزگار
تهران - 74/3/23
حکایت گرگ و سایه
آورده اند که گرگی در آفتاب
می دید سایه اش را
پهن و بزرگ
فریاد زد که : سرور جنگل منم ، نه شیر
آمد صدای غرشی و سایه محو شد
تهران - 74/8/25
یک شعر اداری
ای کاش
این کلبه ی ساده بر لب رود
یک روز محل کار من باشد
ای کاش
اعلام کنم حضور خود را
بر قله ی کوه و دامن دشت
هر روز درست ساعت هشت
ای کاش تمام کارمندان
بودند پرندگان خوشخوان
با نامه ی ابرها به منقار
ای کاش
می شد همه وقت رفت و گل چید
بر " طبق مقررات " خندید
ای کاش بدون بخشنامه
می خواندم و چرخ می زدم من
با موج و نسیم
ای کاش
پرونده ی من که باز می شد
می ریخت آن آن گل و ترانه
تهران - 75/3/12
آواز
آواز قوطی حلبی در میان جوی ... جوی .. جوی
آواز هندوانه و اواز پرتقال ... قال .. قال
آواز پوست
امان امان ای دوست !
آوااز دلنواز نوارو پلاستیک .. تیک .. تیک
شر
شر
شر
آواز کج
آواز یک وری
آواز قر
آواز چشمه نیست
این غلغل
نامی ست مستعار برای کلاغ ها
بلبل
با کیسه ی زباله گذر می کند نسیم
از روی پل
دیگر دری گشوده نشد با کلید سل
حالا که وزن و قافیه امداد می کند
رحمت به روح پاک تو ای نیکلا گوگول !
تهران - شهریور 75
ناگاه بین راه
می آمدیم و راه پر از برف و آه بود
ناگاه بین راه
فریاد زد
همراه :
_ بر شاخه ها شکوفه ی لبخند را ببین !
تهران - 75/12/18
سفرنامه ی برگ
خواب تو باغی ست پر از شعر ماه
بر تن هر ساقه ای
پیچک سبز نگاه
خواب تو باغی ست که از رخنه دیوار آن
می توان
دید که در حوض بلورش بتی
آبتنی می کند
همسفر آب شدم ، امدم
باغ تو را دیدم و چیدم گلی
برگ سفرنامه ی من سبز شد
تهران - 76/12/13
سه فصل
فصل اول :
هنوز خوشه ی عطری به شاخه ای مانده ست
فصل دوم :
هنوز خوشه ی عطری بنفش
فصل سوم :
هنوز ...
تهران - 76/2/17
معبد
از معبری غریب رسیدم به معبدی
بر در نوشته بودند :
لطفاً به جای کفش
پا را درآورید !
تهران - 76/3/2
پیاله
آن رند روزگار
تا عکس یار بیند ، برداشت
آیینه ی لبالب و سرخ پیاله را
یار آمد و نهاد کنار نگاه او
گلدان لاله را
این خنک روزگار
می خواست مثل آن رند
لبریز عکس یار کند ان پیاله را
یار آمد و گذاشت کنار نگاه او
سطل زباله را
تهران - 76/11/12
دو برگ از دفتر خاطرات یک آدم خیال پرور
برگ اول
از پشت شیشه امروز
بر شاخه های گیلاس
دیدم شکوفه برف
برگ دوم
از پشت شیشه امروز
بر شاخه های گیلاس
برف شکوفه دیدم
تهران - 76/12/13
همه
همه کمبود محبت دارند
همه حتی آن شن ، آن کشتی ، ان دریا
شن در اندیشه ی پاهایی ست
که موافق باشند
در جهت های مخالف با هم
بادبان
در دل پاره ی خود حسرت قایق دارد
قایق سرگردان
حسرت باد موافق دارد
موج دریا با خود می گوید
گر نباشد کشتی
چه کسی می فهمد
من تلاطم دارم
همه کمبود محبت دارند
همه حتی این شعر
که دلش می خواهد مستعمان کف بزنند
و اگر امکان داشت
دنبک و دف بزنند
من دلم می خواهد راه خودم را بروم
برخلاف جهت و سمت فلش
این میان اما شعر
بی خیالش ، وللش !
تهران - 77/9/2
پروانه
پروانه می توانست
چون دفتری گشوده شود روی هر گلی
گل نیز می توانست
پروانه را بخواند
این دفتر گشوده به روی نسیم و باغ
از عشق و از طلب
شعر و حکایتی داشت
ناگاه
توری فرود آمد و پروانه لغو شد
تهران - 77/11/18
نارسا
کوه ، رسا
سنگ ، رسا
نغمه ی آب ها رسا
برگ ، رسا
ساقه رسا
قامت آرزو رسا
آه
ای کلمات نارسا !
درکه - 77/7/9
جاده ی پرت
گفتم : ببخشید
این جاده ی پرت
راه شما را دورتر کرد
گفتی که : برعکس !
تهران - 77/9/1
آوازهای مجنون در لحظه های اکنون
می گذرم
از کوچه های پله پله فراموش
از کوچه های برگ درختش نگاه
چون شاعران عاشق احساساتی
در دست من پیاله ی سیمین ماه
کاری شبیه بوسه ی مهتاب می کنم
خود را
دیوانه وار
از کوچه در اتاق تو پرتاب می کنم
تهران - 78/7/28
بی هیچ ...
یک بوته ، سرو
یک تکه سایه روی چمن
یک تکه برف
بی هیچ استعاره و تشبیه
تهران - 77/11/12
بی جهت
موتوری می غرد بی هنگام
مته ای می کوبد منقارش را بر سنگ
بلبلی روی درخت
بی جهت می خواند
صوتی از حنجره ای ناهنجار
نغمه را می بلعد
می جود موش صدا
کاغذ حوصله را
تهران - 78/2/11
صف
تایپ میکند
در هوای سرد
شال گردنی
بیرق عزا
در مسیر باد
آه و آرزو
در صفی دراز
روی چتر او
دانه های برف
زیر چتر او
دانه های حرف
تهران - 78/10/27
دریاچه
دریاچه ای بزرگ به اندازه ی بزرگ
دریاچه ای شبیه به دریاچه ای که هست
دریاچه ای میان درختان کاج و
و هم
برف است و برف
از پشت کاج
پنجره ای پلک می زند
استکهلم - 78/11/18
جام به جام
پرت شد از کنار میز
اول شب حواس مان
ستاره روی شاخه بود
شکوفه روی آسمان
رایجه ی ستاره و چشمک هر شکوفه را
جام به جام می زدیم
تهران - 79/1/20
شوخی
تو اگر
بسته ای بار سفر
تو اگر
نیستی دیگر
پس چرا از همه جا
من صدای تپش قلب تو را می شنوم
تهران - 79/3/20
در باغ
فواره عجب رقص قشنگی دارد
با نغمه ی تار
یک نغمه در استکان من می افتد
با رایحه ی عشق سفر می کردم
در باغ بهشت
یاد تو ، به من سیب تعارف می کرد
در سبزی خویش غوطه ور می شد باغ
روی تنه ی درخت ها نام تو بود
تهران - 79/4/19
احساس
حرف نمی زنی ، از عشق
از چیزهای معمولی می گویی
از سردی هوا
از باران
از حال بچه ها می پرسی
از یاران
نه صحبت از نسیم
نه صحبت از بهار و گل یاس می کنی
با این همه
احساس می کنم که تو احساس می کنی
تهران - 79/8/29
پل
زیر پل
پرده - پرده ، آب می ریزد به روی سنگ
در کنار پرده ها پروانه ها چرخان
روی پل
زنبق و نرگس ، بنفشه ، مریم و سنبل
در میان جعبه های کوچک چوبی
من که از دور آمدم ، می بینم اینها را
آنکه نزدیک است ، اینها را نمی بیند
تهران - 79/9/16
پرندگان و اسب ها
چون پرندگان ، کلمات
روی شاخه های درخت
روی شیروانی سرخ
روی سیم ، روی نسیم
روی برف ، روی علف
توی مزرعه دو سه اسب
در چریدن کلمات
تهران - 79/9/29
ذوق
گفت :
- توی ذوقش نزنید
گفتمش :
- ذوق اگر داشته باشد ، باشد !
تهران - 80/7/18
یک صندلی
همراه من نیامده بودی ، ولی تو را
با خویش برده بودم
دیدم تو را که شانه به شانه با من می آیی
دیدم که می روم به سفر پا به پای تو
آن اسب را و آن رمه را ، آن شتاب را
آن کشتی ترانه و آن روح آب را
آن جام های پر شده از ماهتاب را دیدم
با چشم های تو
در کوچه های شاتوت
در کوچه های شعله ور شاخه ی انار
پر می زدند
پروانه های رنگ به رنگ صدای تو
همراه من نیامده بودی ، اما
آنجا کنار استخر
توی حیاط کافه کنار خودم
یک صندلی گذاشته بودم برای تو
تهران - 80/5/21