دیر آمدیای نگار سرمست
زودت ندهیم دامن از دست
بر آتش عشقت آب تدبیر
چندان که زدیم بازننشست
نمایش نسخه قابل چاپ
دیر آمدیای نگار سرمست
زودت ندهیم دامن از دست
بر آتش عشقت آب تدبیر
چندان که زدیم بازننشست
حرفهای ما هنوز ناتمام ...
تا نگاه می کنی:
وقت رفتن است
بازهم همان حکایت همیشگی !
پیش از آنکه با خبر شوی
لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود
آی...
ناگهان
چقدر زود
دیر می شود
خیلی سختــــه
تـــ ـــو با " بُغض " بنویســــی
و
اون با " خـــنده " بخونه
تو که نیستی / زندگیمو زیرِ پای کی برزیم ؟!
واسه کی دلم بمیره / وقتی تو نیستی عزیزم
دست سرد این زمونه / دستامو از تو جدا کرد
بازیِ دوری و حسرت / با دلای ما چه ها کرد
آرزوهاتو یه جا یادداشت کن و یکی یکی از خدا بخواه خدا یادش نمیره ولی تو یادت میره که چیزی که امروز داری دیروز آرزوشو کردی
از پشت شیشه ی عینک استاد سرزنش وار به من می نگرد
باز بر چهره ی من می خواند که چه ها میگذرد
می کند مطالب خود آغاز
بچه ها عشق گناه است گناه..........
هرچه میرم نمیرسم ... نکند من کلاغ اخر قصه ها باشم.........
همه مراباخنده های باصدا میشناسند
این بالش بیچاره
به گریه ها ی بی صدا
هفت شماره را میگیرم ...
(ایمان ، عشق ، محبت ، صداقت ، ایثار ، وفاداری ، عدل)
... بــــــــــــــــــــوق ...
شماره مورد نظر در شبكه زندگی انسانها موجود نمی باشد،
لطفا" مجددا" شماره گیری نفرمایید !
هفت شماره دیگر
(دوست ، یار ، همراه ، همراز ، همدل ، غمخوار ، راهنما )
... بــــــــــــــــــــوق ...
مشترك مورد نظر در دسترس نمی باشد !
.
.
.
.
باز هم هفت شماره دیگر
(خدا ، پروردگار ، حق ، رب ، خالق ، معبود ، یكتا)
... بــــــــــــــــــــوق ... بــــــــــــــــــــوق ...
... لطفا" پس از شنیدن صدای بوق پیغام خود را بگذارید
... بــــــــــــــــــــوق ...
سلام ... خدای من !
اگر پیغاممو دریافت کردین، لطفا" تماس بگیرید، فقط یكبار !
من خسته شدم از بس شماره گرفتم و هیچكس، هیچ جوابی نداد !
شماره تماس من :
(غرور ، نفرت ، حسادت ، حقارت ، حماقت ، حرص ، طمع)
منتظر تماس شما هستم . انسان