پاسخ : تک بيت هايي از مثنوي
آنکه مردن پیش چشمش "تهلکه" است - امر "لا تلقوا" بگیرد او به دست (1)
وآنکه مردن پیش او شد فتح باب - سارعوا آید مر او را در خطاب (2)
الحذر ای مرگ بینان بارعوا - العجل ای حشر بینان سارعوا
الصلا ای لطف بینان افرحوا - البلا ای قهر بینان اترحوا
1 - اشاره به آيه 195 سوره بقره: ولا تلقوا بايديكم الى التهلكة
2 - اشاره به آيه 133 سوره آل عمران: و سارعوا الي مغفرة من ربکم
مضمون ابيات اين است که: آناني که مرگ را فنا مي دانند بايد بترسند! و مومنان به آخرت آن کساني هستند که شادمانند.
پاسخ : تک بيت هايي از مثنوي
سر ز شکر دين از آن برتافتى - کز پدر ميراث مفتش يافتى
مرد ميراثى چه داند قدر مال؟! - رستمى جان کند و مجّان يافت زال
پاسخ : تک بيت هايي از مثنوي
گر نداني يار را از ده دله - از مشام فاسد خود کن گله!
ده دله: کسي که دلش ده جا بند است!!!
پاسخ : تک بيت هايي از مثنوي
هر چه انديشي پذيراي فنا است - آنکه در انديشه نايد آن خداست
پاسخ : تک بيت هايي از مثنوي
از شعاع آفتاب پر ز نور - غير گرمي مي نيابد چشم کور!
پاسخ : تک بيت هايي از مثنوي
هيچ کافر را به خوارى منگريد - که مسلمان مردنش باشد اميد
چه خبر دارى ز ختم عمر او - که بگردانى ازو يکباره رو؟!
پاسخ : تک بيت هايي از مثنوي
نوحه گر باشد مقلد در حدیث
جز طمع نبود مراد آن خبیث
نوحه گر گوید حدیث سوزناك
لیك كو سوز دل و دامان چاك؟
از محقق تا مقلد فرقهاست
كاین چو داود است و آن دیگر صداست
منبع گفتار این سوزی بود
وآن مقلد كهنه آموزی بود
هین مشو غره بدان گفت حزین
بار بر گاو است و بر گردون حنین
هم مقلد نیست محروم از ثواب
نوحه گر را مزد باشد در حساب
كافر و مومن خدا گویند، لیك
در میان هر دو فرقی هست نیك
آن گدا گوید خدا از بهر نان
متقی گوید خدا از عین جان
گر بدانستي گدا از گفت خويش
پيش چشم او نه کم ماندي نه بيش
سالها گويد خدا آن نان خواه
همچو خر مصحف کشد از بهر کاه
گر به دل درتافتي گفت لبش
ذره ذره گشته بودي قالبش
پاسخ : تک بيت هايي از مثنوي
خويشتن را بر علي و بر نبي - بسته است اندر زمانه هر غبي
هر که باشد از زنا و زانيان - اين برد شک در حق ربّانيان
غبي= نادان، احمق، ابله
پاسخ : تک بيت هايي از مثنوي
پند گفتن با جهول خوابناک - تخم افکندن بود در شوره خاک
چاک حمق و جهل نپذیرد رفو - تخم حکمت کم دهش ای پندگو
پاسخ : تک بيت هايي از مثنوي
کار پاکان را قياس از خود مگير - گرچه ماند در نبشتن شير و شير
اين يکي شير است اندر باديه - آن يکي شير است اندر باديه
اين يکي شير است، انسان مي خورد - آن يکي شير است، انسان مي خورد
باديه=
1-نوعي ظرف
2- صحرا