پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی
پسندیدگان تو را به تو جستند ، بپیوستند ،
ناپسندیدگان تو را به خود جستند ، بگسستند ،
نه او که پیوست ، به شکر رسید ، نه او که بگسست ، به عذر رسید .
ای برساننده در خود و رساننده به خود ، برسانم که کس نرسید به خود .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
این همه نواخت از تو بهره ماست که در هر نفسی چندین سوز و نور
عنایت تو پیداست ، چون تو مولی که راست ؟
و چون تو دوست کجاست ؟ و به آن صفت که تویی ، خود جز این نه رواست .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
ای خداوندی که رهی را بی رهی با خود بیعت می کنی ،
رهی را بی رهی گواهی به ایمان می دهی ،
رهی را بی رهی بر خود رحمت می نویسی ،
رهی را بی رهی با خود عقد دوستی می بندی ،
سزد بنده مؤمن را که بنازد اکنون ، کش عقد دوستی با خود ببست ،
که مایه گنج دوستی همه نور است و بار درخت دوستی همه سرور است ،
میدان دوستی یک دل را فراخ است ،
ملک فردوس بر درخت دوستی ، یک شاخ است .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
خداوندا !
نثار دل من امید دیدار توست !
بهار جان من در مرغزار وصال توست .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
خداوندا !
یافته می جویم ، با دیده ور می گویم که دارم چه جویم ؟ که بینم ؟ چه گویم ؟
شیفته این جست و جویم ، گرفتار این گفت و گویم .
خداوندا !
خود کردم و خود خریدم ، آتش بر خود ، خود افروزانیدم .
از دوستی آواز دادم ، دل و جان فرا ناز دادم .
مهربانا !
اکنون که در غرقابم ، دستم گیر که گرم افتادم .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
چه یاد کنم که خود همه یادم ! من خرمن نشان خود فرا باد دادم ،
یاد کردن کسب است و فراموش نکردن زندگانی ،
زندگانی ورای دو گیتی است و کسب چنان که دانی !
الهی !
یک چند به کسب یاد تو ورزیدم ، باز یک چندی به یاد خود ، تو را نازیدم ،
دیده بر تو آمد ، با نظاره پردازیدم ،
اکنون که یاد بشناختم ، خاموشی گزیدم ،
چون من کیست که این مرتبت را سزیدم ؟
فریاد از یاد بی اندازه و دیدار به هنگام ،
وز آشنایی به نشان و دوستی به پیغام .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
خداوندا !
کار ، آن کس کند که تواند و عطا آن کس بخشد که دارد ،
پس رهی چه دارد و چه تواند ؟ چون توانایی تو که را توان است ؟
و در ثنای تو که را زبان است ؟ و بی مهر تو که را سرور جان است ؟
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
چه غم دارد او که تو را دارد ؟ که را شاید که تو را نشاید ؟
آزاد آن نفس که به یاد تو یازان و آباد آن دل که به مهر تو نازان ،
و شاد آن کس که با تو در پیمان ،
از غیر جدا شدن سر میدان است
کار آن دارد که با تو در پیمان است
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
اگر از دنیا مرا نصیبی است ، به بیگانگان دادم .
و اگر از عقبی مرا ذخیره ای است ، به مؤمنان دادم .
در دنیا مرا یاد تو بس و در عقبی مرا دیدار تو بس
دنیا و عقبی دو متاعند بهایی و دیدار نقدی است عطایی
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
کریما !
مشتاق تو ، بی تو زندگانی چون گذارد ؟
آرزومند به تو از دست دوستی تو یک کنار خون دارد .
بی تو ای آرام جانم ، زندگانی چون کنم ؟
چون نباشی در کنارم ، شادمانی چون کنم ؟
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان