ندانی که برتر مقام تو نیست / فروتن نشین ، یا برو ، یا بایست
نه هرکس سزوار باشد به صدر / کرامت به فضل است و رتبت به قدر
نمایش نسخه قابل چاپ
ندانی که برتر مقام تو نیست / فروتن نشین ، یا برو ، یا بایست
نه هرکس سزوار باشد به صدر / کرامت به فضل است و رتبت به قدر
رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود
در كنج پنجره ذهنم
غزلهاي غربت مي سرايم
و خاطرات كهنه ورق مي زنم
و تو باز دير كردي
يار با ماست چه حاجت كه زيادت طلبيم
دولت صحبت آن مونس جان ما رابس
از در خو يش خدا را به بهشتم مفرست
كه سر كوي تو از كون و مكان ما را بس
سنگ قبرم را نميسازد کسي .
مانده ام در کوچه هاي بي کسي.
بهترين دوستم مرا از ياد برد
سوختم خاکسترم را باد برد
دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد چون که او بالاتر است
گر کسی بر نا کسی بالا نشیند فخر نیست
روی دریا خس نشیند قعر دریا گوهر است
تو آمدی
از رؤیائی دور
در نیمه شبی بارانی
از میان درختانی
که کبوترانش عشق را
بر برگهای آن تخم می نهند
دوش مرا حال خوشی دست داد
سینه ما را عطشی دست داد
دیده مهربان چشمانت
که امنیت رو سوسو می زند
برایم آغوش گرم است
و تو تنها اندیشه ی منی
دل من چون پرستوي بهاريست
ازين صحرا به ان صحرا فراريست