آره اینو راست میگین و مهم عشق هست که متاسفانه همه با هوس اشتباه گرفتن و به هوس میگن عشق.اما درمورد تجربه خداروشکر من یکی تجربشو نداشتم.بازم خداروشکر
نمایش نسخه قابل چاپ
آره اینو راست میگین و مهم عشق هست که متاسفانه همه با هوس اشتباه گرفتن و به هوس میگن عشق.اما درمورد تجربه خداروشکر من یکی تجربشو نداشتم.بازم خداروشکر
صبوری میخواهد
عاشق کسی باشی
که دوستت ندارد
و مجبوری هر بار برایش لبخند
بزنی و او
به خیالش چقدر ساده لوح هستی
که دوستش داری و
او نمیتواند درک کند از روی دوست داشتنش به
او نگاه میکنی و لبخند میزنی
در پستی و بلندیهای زندگی گاهی
گم میشویم
غافل از اینکه
روزی میاید
که باید اهسته و بی صدا
لبخند بزنیم
و بگوییم
پایان
شادی شاید دور دست بنظر برسد
اما همینکه
میدانم
خدایی هست
ارامم میکند
اندوه در صدایش و نگاهش موج میزد
اما
هرگز کسی نفهمید
و هر کسی
به طریقی در هوس
تصاحب دلش بود
اما دلش مال هیچ کس دیگر نمیخواست باشد
حتی انکه
روزی دلش را ربود
قومی متفکرند اندر ره دین
قومی به گمان فتاده در راه یقین
میترسم از آن که بانگ آید روزی
کای بی خبران راه نه آن است و نه این
با تمام وجود گناه كردم و در تكرار آن اصرار!!!اما نه نعمتش از من گرفت و نه گناهانم را فاش كرد...اگر اطاعتش كنم چه ميكند؟
چه سخت است درک کردن دختری که غم هایش را خودش میداند و دلش که همه تنها لبخند
هایش را میبینند که حسرت میخورند به خاطر شاد بودنش به خاطر خنده هایش و
هیچ کس جز همان دختر نمیداند چقدر تنهاست که چقدر میترسد از باختن از
اعتماد بی حاصلش از یخ زدن احساس و قلبش و از زندگی.......
خدایا !!!
به فکرمان.............منطق
به قلبمان...............آرامش
به روحمان ..............پاکی
به وجودمان............ آزادی
به دست هایمان .......قدرت
به چشم هایمان.........زلالی
به زندگی مان ............عشق
به دوستی مان........... تعهد
و به تعهدمان..............صداقت
- - - به روز رسانی شده - - -
ای نفس من! برای چه کسی سوگواری میکنی در حالیکه از ضعف من آگاهی؟ تا کی در خواب به سر میبری در حالیکه برای به تصویر کشیدن خواب هایت چیزی جز سخن آدمی ندارم؟بنگر ای نفس من ! چگونه عمرم را برای گوش فرا دادن به تعالیم تو سپری کرده ام ؟ بنگر ای عذاب دهنده من. اینک قدرتم را در جستجوی تو از دست داده ام.قلبم ملک من بود و حالا برده ی تو شد. صبرم مونسم بود و اینک مرا سرزنش میکند. جوانی یارم بود و امروز مرا ملامت میکند. چیزی است که از خدایان بدست آوردم. پس به چه چیز طمع میکنی؟؟ خویشتنم را انکار کردم و لذات زندگی ام را ترک گفتم و عظمت عمرم را رها نمودم و چیزی یا کسی جز تو برایم باقی نمانده است.پس با عدل دادگری کن یا از مرگ بخواه تا مرا رها سازد.بر من رحم کن ای نفس !http://upload.tehran98.com/img1/cp7z6qbitnazz1wfpu.jpg
- - - به روز رسانی شده - - -
غروراز سرم که بیفتی ،
دست و پای غرورت خواهد شکست !
آن روز درد شکستن را خواهی فهمید ... روزی که از چشمت افتادم را به یاد آر ...
آهای روزگـــــار .... به چی میخنــدی ؟؟؟؟
حــرمت نگه دار ٫ مگر نمیبینی سیاه پــوش آرزوهـــایم هستم .؟؟؟
- - - به روز رسانی شده - - -
شیـــــــــر هم تــاج سلطانی را بر زمین نهاد و انصراف داد وقتی دید
هر کفتاری آهو شکار میکرد ...
- - - به روز رسانی شده - - -
قطار باید اسیر ریـــــل بماند چون نتیجه آزادیش فـــاجعه است ...
- - - به روز رسانی شده - - -
آرزو کردند بــاران ببارد ولی خبر نداشتند مترســک فقط دلبسته ی ســایه ی خــود بود ....