پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
سلام
امروز برای کاری به یکی از کارگاهای تولیدی زیر نظر بهزیستی رفتم از دیدن فضا وافراد اونجا حسابی جا خوردم
همه کسانی که در اونجا کار می کردن دارای معلولیت جسمی بودن واین معلولیت هیچگونه محدو دیتی برای اونها ایجاد نکرده بود
خیلی خیلی بیشتر از ادمای سالم انگیزه ونشاط داشتن ...
گاهی وقتا یادمون میره که حداقل خدارو بابت سلامتی که به ما داده شکر کنیم
خدایا شکرت[golrooz]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
ماری مریم
سلام
امروز برای کاری به یکی از کارگاهای تولیدی زیر نظر بهزیستی رفتم از دیدن فضا وافراد اونجا حسابی جا خوردم
همه کسانی که در اونجا کار می کردن دارای معلولیت جسمی بودن واین معلولیت هیچگونه محدو دیتی برای اونها ایجاد نکرده بود
خیلی خیلی بیشتر از ادمای سالم انگیزه ونشاط داشتن ...
گاهی وقتا یادمون میره که حداقل خدارو بابت سلامتی که به ما داده شکر کنیم
خدایا شکرت[golrooz]
http://www.hammihan.com/users/status...68437.6907.jpg
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
آدم همین که برمیگرده دوباره دلتنگ حرم میشه... [narahat] نمیدونم این چه کششیه...؟!
ولی
آقا دوباره طلبید... [entezar2]
از خوشحالی به همه گفتم [nishkhand]
برای جشنواره نشریات دانشجویی دعوت شدم مشهد
خدایا شکرت...
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
واسه شما زندگی ... واسه من زنده مونده
دیگه نمیخواد بهش بگی. بلد شد. تجربه ی معلم خشنه
آرامشی داره که من تو مرگم نمیبینمش
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
دلم تنگ شده واسه 2 سال پيش ِ اينجا ! :(
دلم تنگه واسه 2 سال پيش ِ خودم ! :(
بيشتر كه فكر ميكنم ميبينم هيچ هدفي واسه آيندم ندارم
خدا خوشش نمياد اينو بگم ولي هيچ اميدي هم ندارم :(
همش تكرار و تكرار و تكرار
نفسم بالا نمياد !
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
من به این فکر میکنم که : ما همه فریاد میزنیم : مهدی بیا - مهدی بیا - اگر روزی آقا تشریف فرما شدند و مارا به رکاب خود قبول نکردند در چه حالی خواهیم بود....
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
هر وقت احساس ناامیدی کردید بدانید که از خدا دور شدید معرفت در شما کم رنگ شده.
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
حسن خاتم
هر وقت احساس ناامیدی کردید بدانید که از خدا دور شدید معرفت در شما کم رنگ شده.
معرفت در من بی رنگ شده
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
دیروز اولین جلسه ای که رفتم کلاس ، آخر جلسه نشستن با من صحبت کردن ، هی از من سؤال می پرسیدن ، مثلاً دریا در دورتر (انتها) پر رنګ تره یا نزدیک ساحل؟ آسمون نزدیک تر پر رنګ تره یا آسمون در دورتر؟ چه مواقعی بر عکس میشه ؟ آسمون تک تک سیاره ها رو ګفتن چه رنګیه و بعد ګفتن : چرا هیچ سیاره ای در منظومه ی شمسی رنګ مشابه ندارن؟ و و و و حتی کلی سؤال از چهره ی خودم ...
منم هر چی پاسخ میدادم می ګفتم فکر کنم [این] ...
به من ګفتن : ببین هر چی می پرسم میګی فکر کنم ، 20 سال عمر ګرفتی تا الآن از خدا ، خوب به نعمتاش دقت نکردی ، حتی از چهره ی خودتم میپرسم میګی فکر کنم ... نګاهت رو عوض کن و با دقت و هنری و متفاوت از عامه ی جامعه به همه چیز نګاه کن!
نوشتم بلکه شاید کاربردی برای دیګری هم داشته باشه ، بقیشم نمی نویسم ، یعنی اینجا دیګه حوصله ی خاطره نوشتن ندارم ...
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
از دو دسته از افراد به شدت متنفرم و در هر شرایطی جلوشون می ایستم:
1- افراد متعصب و کوته فکر که تمام عقایدشان حتی بدون مطالعه یک خط از افکار مخالفشان تشکیل شده است
2- افرادی که بدون داشتن اطلاعات کافی در رابطه با یک موضوع تخصصی که در آن مهارت کافی را ندارند اظهار نظر می کنند
---
از توهین و اظهار نفرت به عقاید پوچ و بی ارزش دیگران ترسی ندارم و به شدت احساس تحقیر دیگران در من موج میزنه
در کل گفتم که بیشتر دقت کنن کسایی که تا به حال به این خصوصیات بر نخوردند
باتشکر[shaad]