انســـــــــانهاى بــــــزرگ ،دو دل دارنــــــــد
دلـــــى که درد مى کشـــــــــــد و پنهـــــــــــــــان است و دلـــــــــــــــى که میخندد و آشکـــــــــــــــار است . . .
نمایش نسخه قابل چاپ
انســـــــــانهاى بــــــزرگ ،دو دل دارنــــــــد
دلـــــى که درد مى کشـــــــــــد و پنهـــــــــــــــان است و دلـــــــــــــــى که میخندد و آشکـــــــــــــــار است . . .
از دونفر همیشه بترس :
کسی که هیچ چیز برای از دست دادن نداردو کسی که به هیچ چیزی اعتقاد ندارد . . .
- - - به روز رسانی شده - - -
به اندازه ی باورهای هر کسی ؛ با او حرف بزن
بیشتر که بگویی ، تو را احمق فرض خواهد کرد . . .
- - - به روز رسانی شده - - -
باران که میبارد همه پرنده ها به دنبال سر پناهند
اماعقاب برای اجتناب از خیس شدن بالاتراز ابرها پرواز میکنداین دیدگاه است که تفاوت را خلق میکند . . .
دوست واقعی کسی است… که در کنارش جرات داشته باشی خودت باشی . . .
- - - به روز رسانی شده - - -
وقتی کسی با شما مانند یک گزینه رفتار میکند
با خارج کردن خودتان از معادله به او کمک کنید تا انتخاب هایش را محدود کندبه همین سادگی . . .
این روزها هوا خیلی غبار گرفته
گرگ را ار سگ نمیتوان تشخیص دادهنگاهی گرگ را می شناسیمکه دریده شده ایم . . .
وقتی خداوند از پشت ، دستهایش را روی چشمانم گذاشت
از لای انگشتانش آنقدر محو دیدن دنیا شدم که فراموش کردم منتظر است نامش را صدا کنم . . .
دل های بزرگ و احساس های بلند
عشق های زیبا و پر شکوه می آفرینندکه جان دادن در کنارش آرزوئی شور انگیز استاما کدامین معشوق مخاطب راستین
چنین معشوقی خواهد بود و او فقط خداوند است . . .
- - - به روز رسانی شده - - -
خدا آن حس زیبائیست که در تاریکی صحرا
زمانی که هراس مرگ میدزدد سکوتت رایکی آهسته می گویدکنارت هستم ای تنهاو دل آرام می گیرد . . .
وقتی که سرهنگ محمد تقی پسیان به شهادت میرسه
عارف قزوینی این شاعر بزرگ و ملی
این تصنیف فوق العاده زیبا رو میخونه
گریه کن که گر سیل خون گٍری ثمر ندارد
ناله ئی که ناید ز نای دل، اثر ندارد
هرکسی که نیست اهل دل، ز دل خبر ندارد
دل ز دست غم مفر ندارد
دیده غیر اشک تر ندارد
زندگی دگر ثمر ندارد
این محرم ، صفر ندارد
گر زنیم چاک ، جیب به جان چه باک ، مرد و جز هلاک
هیچ چاره ی دگر ندارد، زندگی دگر ثمر ندارد
کاش واژه حقیقت آنقدر با زبان ما صمیمی بود که برای بیان کردن دوستت دارم، نیاز به قسم خوردن نبود ...
در زندگی زخم هایی هست كه مثل خوره روح آدم را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد. این دردها را نمی شود به کسی اظهار کرد چون عموما عادت دارند این درددهای باور نکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمرند و اگر کسی بگوید یا بنویسد مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می کنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخرامیز تلقی بکنند .صادق هدایت
فقط با سایه ی خودم خوب میتوانم حرف بزنم ، اوست كه مرا وادار به حرف زدن می كند ، فقط او میتواند مرا بشناسد ، او حتماً می فهمد ... می خواهم عصاره ، نه ، شراب تلخ زندگی خودم را چكه چكه در گلوی خشك سایه ام چكانیده به او بگویم:
" ایــن زنـــــدگــــی ِ مـن اســت ! "صادق هدایت