در سکوتی پر هیاهو
در کنار بیقراری
دست به دست مهربانی
زیر مهتاب محبت، رو به باغ
می نشینم تا بیایی.
نمایش نسخه قابل چاپ
در سکوتی پر هیاهو
در کنار بیقراری
دست به دست مهربانی
زیر مهتاب محبت، رو به باغ
می نشینم تا بیایی.
یه دل دارم کبابته
هر جا باشی به یادته
اگرچه بیخیالمی
ولی دلم خرابته[golrooz][golrooz][golrooz]
هنوز مانده بر دلم، حسرت و آرزوی تو
شکست قلب عاشقم در انتظار روی تو
غنچه ی قلب من اگر پژمرد بین لحظه ها
بلور های حس من روان شده بسوی تو
واعظان کین جلوه بر محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
پرسشی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند
گوییا باور نمی دارند روز داوری
کین همه قلب و دغل در کار داور می کنند[golrooz][golrooz][golrooz]
درست توُ بدترین لحظه ... همون وقتی که باید موند !
بگو چی شد ؟ چرا رفتی ؟ چه احساسی تو رو ترسوند ؟
نمی دونم !! ... ولی شاید ، جـوابِ سادگِی اینه !
یه چیـزی توی این دوری ! شبیه عشق ... شیرینه
هشیاریم افتاد به فردای قیامت ***
زان باده که از دست تو نوشیدهام امروز
زندگی راز بزرگیست که در ما جاریست
زندگی فاصله ی آمدن و رفتن ماست
زندگی وزن نگاهیست که در خاطره ها می ماند
زندگی درک همین اکنون است[golrooz][golrooz][golrooz]
توشه راه گل قاصدکی می کردم
که به تنهایی تو سربزند
توبه من نزدیکی وخودت می دانی
شبنم یخ زده چشمانم
در زمستان سکوت
گرمی دست تو را می طلبید...!!!
دمی با دوست بسر بردن دو صد دنیا بها دارد
خوشا آن کس که در دنیا رفیقی با وفا دارد[golrooz][golrooz][golrooz]
در این سرای بی کسی کسی به در نمیزند
به دشت پر ملال ما پرنده پرنمیزند