وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی
تا با تو بگویم غم شبهای جدایی[golrooz][golrooz][golrooz]
نمایش نسخه قابل چاپ
وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی
تا با تو بگویم غم شبهای جدایی[golrooz][golrooz][golrooz]
يك نفر دلتنگ است.
يك نفر مي بافد.
يك نفر مي شمرد.
يك نفر مي خوابد
زندگي يعني: يك سار پريد.
از چه دلتنگ شدي؟
دلخوشي ها كم نيست: مثلا اين خورشيد،
كودك پس فردا،
كفتر آن هفته
هيچ تقصير درختان نيست.
ظهر دم كرده تابستان بود،
پسر روشن آب، لب پاشويه نشست
و عقاب خورشيد، آمد او را به هوا برد كه برد.
به درك راه نبرديم به اكسيژن آب.
[shaadi]
بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران[golrooz][golrooz][golrooz]
نزد به خودش خدا که حیدر دارد
دریای فضایلی مطهر دارد
همتای علی نخاهد آمد ولله
صد بار اگر کعبه ترک بردارد[golrooz][golrooz][golrooz]
در تابوت پنجرهام پيكر مشرق ميلود.
مغرب جان ميكند،
ميميرد.
گياه نارنجي خورشيد
در مرداب اتاقم ميرويد كم كم
[bitavajohi]
ما جدا افتادگان را هيچ كس غمخوار نيست
جان فداي دوست كردن نزد ما دشوار نيست
تو به من سنگ زدی من نه رمیدم نه گسستم ،
بازگفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم
[esteghbal]
مانم بر سر عهد و وفاداری خویش
حتی گر نکند مجنون یادی از لیلی خویش[golrooz][golrooz][golrooz]
شايد آن روز كه سهراب نوشت
تا شقايق هست زندگي بايد كرد
خبر از دل پر درد گل ياس نداشت
بايد اينگونه نوشت:
چه شقايق باشي
چه گل پيچك و ياس
زندگي اجباريست