اي يک تنه صد سپاه و ارتش
اي حافظ هر اصول و ارزش
يکبار دگر دهيم به تو راي
تو معني منطقي وبينش
نمایش نسخه قابل چاپ
اي يک تنه صد سپاه و ارتش
اي حافظ هر اصول و ارزش
يکبار دگر دهيم به تو راي
تو معني منطقي وبينش
دارم امید عاتفتی از جناب دوست
کردم جنایتی و امید به عفو اوست
تا گوشه چشمي به من آن سيم تن انداخت
خوبان جهان را همه از چشم من انداخت
تا به فراق خو کنم صبر من و قرار کو؟
وعده ی اصل اگر دهد طاقت انتظار کو؟
شبانگاهان تا حریم فلک چون زبانه کشد سوز آوازم
شرر ریزد بی امان بدل ساکنان فلک ناله ی سازم
من شاخه ی خوشکم تو بیا برگ و برم ده
با زمزمه ی عاطفه هایت ثمرم ده
می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
طره را تاب نده تا نرود سر بفلک فریادم
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر موژه چون سیل روانه
هیچ می چرد گاوی در كرد
ظهر تابستان است
سایه ها می دانند كه چه تابستانی است
سایه هایی بی لك
گوشه ای روشن و پاك
كودكان احساس! جای بازی اینجاست...
[golrooz]