تو دنیای کسی هستی که دنیاته!
نترس از عاشقی وقتی دلم جاته
جدا کن قلبتو از پیچک تردید
نگا کن تو نگاهم، عشق و باید دید!
نمایش نسخه قابل چاپ
تو دنیای کسی هستی که دنیاته!
نترس از عاشقی وقتی دلم جاته
جدا کن قلبتو از پیچک تردید
نگا کن تو نگاهم، عشق و باید دید!
در بحر پر خروش صفایت چو قطره ام
در آفتاب مهـــــــر تو از ذره کمترم
آزرده شد ز تیغ ستم های من دلت
پرورده شد ز شیره ی جان تو پیکرم
مادر ببخش جرم مرا کز جهالت است...
تا بوده راه و رسـم تو این گونه بــوده است
آرام دل گرفـتـــــی و آرام مـــــــی بــــری
* * * * * *
روزی نشـد که عـمر به کــام دلـــم شـــود
نــاکــام آفــریـــده و ناکــــام مـــی بــری
یک سینه پر سؤال، یک دست بی جواب
یک شانه که هنوز چشمش به دست توست
یک قلب پر ز درد
یک آه خشک و سرد
این شد نصیب مرد.
د ر و ن کـوچــه ی مـا اسـمـانـش ابـی رنــگ
مـیـان خانه چو یـلدا شب است خـواه نـخـواه
شـب و نـیـاز و تـمـنـا غـر و ر و بـی خـوابـی
شـکـار لـحظـه ی حـسـاس و شـوق نا اگـاه
هرکسی کودورماندازاصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
شاید کسی که بین غزل های من گم است
در فصل های زندگی ام فصل پنجم است
یا نه درست مثل خودم لاابالی است
از مردمان غمزدهء این حوالی است
تو بیخود و ایام در تکاپو است
توخفته و ره پر ز پیچ و تاب است
آبی بکش از چاه زندگانی
همواره نه این دلو را طناب است
بگذشت مه و سال وین عجب نیست
این قافله عمریست در شتابست
ترا ميخواهم و دانم كه هرگز
به كام دل در آغوشت نگيرم
تويي آن آسمان صاف و روشن
من اين كنج قفس مرغي اسيرم
در فكرم كه در يك لحظه غفلت
از اين زندان خامش پر بگيرم
من نیز عاشق گلی بودم ای پری
مزدم همه تحمل خارجفای گل