یا چنگ به زیر سنگم آمد
یا زلف تو زیر چنگم آمد
نمایش نسخه قابل چاپ
یا چنگ به زیر سنگم آمد
یا زلف تو زیر چنگم آمد
در من ترانه های قشنگی نشسته اند
انگار از نشستن ِ بیهوده خسته اند
انگا ر سالهای زیادی ست بی جهت
امید خود به این دل ِ دیوانه بسته اند
دي شيخ با چراغ همي گشت گرد شهر
كز ديو و دد ملولم و انسانم آرزوست
تو هرگز نازنین صادق نبودی
به فکر این دل عاشق نبودی
دل پاکی که حکم کیمیا داشت
به تو دادم ولی لایق نبودی
يک نفر در آب دارد میکند بيهوده جان ، قربان .
آی آدمها که بر ساحل بساط ِ دلگشا داريد ،
نان به سفره جامه تان بر تن ،
يک نفر در آب میخواند شما را
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سرودست و تن وپارا
هر آنکس چیز میبخشد زمال خویش میبخشد
نه چون حافظ که میبخشد سمر قندوبخارارا
آرزو دارم شبي عاشق شوي .
آرزو دارم بفهمي درد را .
تلخي برخوردهاي سرد را .
مي رسد روزي كه بي من سر كني .
مي رسد روزي كه مرگ عشق را باور كني ...
یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
ره عقل جز پیچ بر پیچ نیست
بر عارفان جز خدا هیچ نیست
.
تا کی در انتظار ، بدوزم به راه ، چَشم
کم کم ، دو قاب ِ پنجره ، دلگیر می شود
...
اشک است و آه ، همدم ِ خلوتسرای من
تا آسمان ، بلند ، ناله ی شبگیر می شود