پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
با سلام ...
حدود 7 روز پیش یکی از بستگان بیمارستان بستری بود رفتم پیشش بمونم، وقتی ک رفتم دست و صورتمو بشورم گوشیم افتاد تو سینک دستشور [negaran]اینش بدرک منم دیدم خیس شد زیر آب گرفتم [nadidan]هیچی دیگه قول Z3 رو گرفتم ولی زیرابمو زدن برام نخرن [tafakor]
نامردا [soal]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
بچه ها خدا رو شکر برطرف شد.خدا به اساتید محترمی که ما دانشجوها رو درک میکنند عمر با عزت بده الهی امین(اساتید محترم میدونند ما دانشجو هستیم وقت نداریم درس بخونیم وگرنه حتما درس میخوندیم.این رو سخن از معلم فیزیک کنکورمه سر کلاس میگفتن میدونم شما کنکور دارید وقت ندارید درس بخونید)بچه ها قول بدید ترم بعد درس بخونیم[nishkhand]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
بازم سردرد بازم سردرد
راه که میرم انگاری مغزم تو سرم تکون میخوره!!!! میخوره این ور و اون ور سرم درد میکنه[bamazegi]
تازه خوابمم میاد[khabalood]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
کسی پایان من
نقطه ای بگذارد و
تمام!
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
امروز بهتر از دیروز بودم ولی خب میتونستم کمی بیشتر درس بخونم بهتر میشد
ولی بازم راضی ام
بهتر از هیچی هست
فعلا که هیچ
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
حوصله ام سر رفته
قبلا بازی آنلاین جواب میداد الان دیگه اونم جواب نمیده
[nadanestan]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
دیشب قلبم داشت از سینم میزد بیرون انقدر درد دااااااااااااااااااااااشت بیمارستانم رفتم که شلوووووووووووووووغ اخرش به قرص گرفتم خوردم خداروشکر زود اثر کرد خدایی نفسم بالا نمی اومد سر دردمم که دیگه جای خود داشت.
دیشبم تا ده شب کار کردم یعنی کل بدنم درد داره
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
reza-1369
دیشب قلبم داشت از سینم میزد بیرون انقدر درد دااااااااااااااااااااااشت بیمارستانم رفتم که شلوووووووووووووووغ اخرش به قرص گرفتم خوردم خداروشکر زود اثر کرد خدایی نفسم بالا نمی اومد سر دردمم هم که دیگه جای خود داشت.
دیشبم تا ده شب کار کردم یعنی کل بدنم درد داره
داش رضا وقتش نیست امضاتو یه ویرایش بکنی؟[sootzadan][nadanestan]
یکی از دوستان پدرم ماشینشو چند روز پیش فروخت.امروز یه چیزی ازش میخواستیم که خونشوون بود.رفتم محل کارش دنبالش که با هم بریم خونشون و وسیلمو بگیرم.تقریبا 5 جای دیگه رفتیم تا به کاراش رسیدگی کنه :)) طفلک ماشین نداشت که
محمد جان تا فلان جا یه لحظه بریم.محمد جان تا فلان جا یه لحظه بریم.ببخشیدا.محمد جان تا فلان جا یه لحظه بریم.شرمنده ها :)) هیچی دیگه همه کاراشو رسید قشنگ 1ساعت و نیمی شد.[nishkhand]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
کاش زودتر تموم میشد
حوصله ندارم
الان دلم میخواد آلی تموم کرده بودم ولی نمیشه
کلا هیچی نمیشه
امروز اصلا خوب درس نخوندم
بازم ادامه داره ........