پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
يه هفته عالي
اولش كه تو شمال بودن و بعد همسفري با يه دوست و همشهري عزيز در برگشت
بعدش هم مورد لطف عزيزان انجمن تلارپه قرار گرفتن و تقدير شدن به واسطه فعاليت هايي كه تا كنون در راستاي مازندران انجام دادم گرچه به نظر خودم خيلي كاري انجام ندادم
همين الآن هم از عروسي رفيق شفيقم ميام كه هلش داديم خونه بخت [nishkhand] فقط به اين رفيق عزيزم تو زمان مجرديش هر چي گفتم يه سر بريم شمال نيومد تا به قضاي روزگار بالاخره با يه خانواده مازندراني وصلت كرد[khande] من هم به رسم جوانمردي !!!!!!!!!!!!!! پيش پدرخانمش حسابي زيرابش رو زدم[khande] گرچه ديگه از ما گذشت اما ببينم هنوز هم جرأت مي كنه به پيشنهاد شمال رفتني كه بهش داده ميشه مقاومت كنه؟!!!!![nishkhand]
و ان شاء الله برنامه مقرر روز آدينه هم سر جاي خودش بمونه تا اين هفته به بهترين شكل ممكن تموم بشه ...
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
plarak12
دم ظهر رفتم پیش یکی از رفقای عزب اقلی [nadidan] [nishkhand]
همشهري
خوب اين برادر عزب اقلي رو ارشاد كردي يا نه؟![nishkhand]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
واسه شما زندگی واسه من زنده موندنه
دیگه نمیخواد بهش بگین, بلد شد, تجربه معلم خشنه
این دیوونه تو آینه بازه با بنا گوش نیشش
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
سوت و کور و بی روح ... [shaad]
آدم اینجا نباشه بهتره ... یادګیری اینجا خیلی تنزل پیدا کرده ...
الکی نیست خیلی ها چند وقتی هست آنلاین نمیشن یا خیلی کم پیدا هستن ... (چند نفری که بنده میشناسم حدأقل)
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
کاش.......
کاش..........
کاش............
کاش...............
کاش میتونستم بگم اما.... بگذریم[narahat][narahat][narahat][narahat][narahat][narahat][narahat][narahat][narahat][narahat][narahat][narahat][narahat]
شاید سکوت بهترین خاطره باشه
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
سکوت میکنم تا دیگر حرفهایم بوی ناشکری ندهند
سکوت میکنم تا بتوانم بر درونم غلبه کنم
بر خودم که به دنبال راهنمایی کسی بودم که برایم بسیار با ارزش بوده و خواهد بود
اما سکوت میکنم تا دیگر از درونم اطلاعی نیابد حتی ذره ای
چنان که چندین ماه تمام سکوت کرده بودم
متشکرم بخاطر همه لطف های دوستان برای راهنمایی ام.
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
بچه ها میدونین حوصلم از زندگی سر میره هیچ اتفاقی نمیفته هیچی تغییر نمیکنه حتی با اینکه خیلی چیزای الکی شادم میکنن همونا هم اتفاق نمیفتن روزا عین هم یعنی میدونم خودم باید تغییرشون بدم اما واقعا نمیتونم هیچ جوری....
کاش میشد دوباره روزای خوبمون برگردن که همه خانواده دور هم با عمه ها و عموها و پدربزرگ و مادربزرگ...
عمو هام....میدونم که کلا هیچ فایده ای نداره اما میگم که واقعا دوستون دارم[alaghemand]دلمم براتون خییییییلی تنگ شده اما حیف....[entezar2][bitavajohi]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
سلام دوستان احتمالا امروز و فردا آخرین مرخصی دوران آموزشیم باشه و برم اگه خدا بخواد زنده بودم 22 بهمن برگردم راحت میشم میرم سر کار و زندگیم
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
م.محسن
همشهري
خوب اين برادر عزب اقلي رو ارشاد كردي يا نه؟![nishkhand]
سلام شما که روی همه مرشدین رو سفید کردی داری رکورد میزنی ... [khanderiz]
من زورم بهشون نرسید [nishkhand]