دوست نزدیکتر از من به من است
وینت مشکل که من از وی دورم
چه کنم با که توان گفت که او
در کنار من و من مهجورم
نمایش نسخه قابل چاپ
دوست نزدیکتر از من به من است
وینت مشکل که من از وی دورم
چه کنم با که توان گفت که او
در کنار من و من مهجورم
من را تو به راه عشق خواندی ممنون
از بابت عشق دل ستاندی ممنون
حتی به رقيب اگر مرا بفروشی
با من دوسه روز از اينکه ماندی ممنون @};-
نیست مضمونی در این عالم به از مضمون عشق
آنقدر گفتند و این مضمون پایانی نداشت
تو صاحب درد بودی ناله سر کن
خبر از درد بی دردی نداری
بنال ای دل که مرگت زندگانیست
بمیر ای دل که مرگت زندگانیست
تا نسوزی در دل آتش ندانی درد چیست
سوز دل را در کف خاکستر پروانه بین
نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل
چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است
تسلیم رضای ازلی باش که تسلیم
تنها گل بی خار و خس باغ جهان است
تا حادثه در دل دقایق رویید
صد موج، به شانه های قایق رویید
رد یا دل ما، به خون خود غلطی زد
از زخم شقیشه اش، شقایق رویید
در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
در غروب رفتن تو لحظه هايم را شکستم...زير بارون جدايی با خيال تو نشستم