پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
معمار حانیه
روزی که اومدم اینجا با دل آرام اومدم . اما حالا میرم با دلی پراز بغض میرم
من تو ابن مدت خیلیا شادهدن که زحمت کشیدم برای نخبگان.
حالا به قول خیلیا شاید کپی باشه وفقط در این مدت مدیریت پست داده باشم. اما زحمتی که کشیدم
هیچکس نمیتونه بهم پسش بده. بینایی +اعتماد که داشتم واز بین رفت. دوستانی که داشتم
ویکی یکی از هم جداشدن.
بیخیال. اما تواین چند سال برخی ها خوب بودن وبرخی ها بد..
ایم نمیبرم. اما خودشون میدونن منظورم با چه کسانی هست. .. دوستان حانیه رفت. برای همیشه هم
رفت.ودیگه در انجمن نخبگان اثری از حانیه نخواهد ماند. قصد داشتم خیلی کار های دیگه کنم که متاسفانه
به خاطر یک سری حرف هایی که فهمیدم. تصمیم براین شد که ترک کنم این نخبگان..
شاید سالهای بعد کسانی دیگر بیاین.ما رفتیم همانند دیگرانی که باید باشند ونیستند.
دیگه ادامه نمیدم.
اما قابل توجه همون هایی که الان میخندن ومیگن حانی ساده بود و... نه حانی ساده نبود
فقط نخواست با دلخوری بره که متاسفانه به خاطر همه چیزا که فهمید بدتر شد ورفت..
مهم نیست. امیدوارم همه موفق باشند . مدیریت +سایت برای خودتون. ..
رفت تا دامنش از گرد زمین پاک بماند / آسمانی تر از آن بود که در خاک بماند !
از دل برکه شب سر زد و تابید به خورشید / تا دل روشن نیلوفری اش پاک بماند !
خداحافظ نخبگان. خداحافظ برادران وخواهرانی که صادقانه دوستون داشتم ومتاسفانه صادقانه نبودید
اگر کسی راه ارتباطی با خانم حانیه رو داره؛یه خبر بگیره ببینه جربان چیه؟
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
درود.جریان چیه؟؟؟؟ معمار حانیه چرا رفت؟ رسیدگی کنید دوستان بچه های خوب سایت دارن میرنا همیطوری
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
fati6870
درود.جریان چیه؟؟؟؟ معمار حانیه چرا رفت؟ رسیدگی کنید دوستان بچه های خوب سایت دارن میرنا همیطوری
سلام
باشه عزیزم .. ازش میپرسم[golrooz]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
سونای
سلام
باشه عزیزم .. ازش میپرسم[golrooz]
[golrooz][entezar2]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
واسه من به هر حال فرقی نداره ولی منو ببخش اگه تلخه حرفام....
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
The summer sun
Running on the beach
For all the times we had together
There is still faith
Fading away
You said our love was forever
Tears in the rain
Nothing's the same
I'm far from love
Hurt by your flame
Until we meet again
I'm far, so far from love.
The autumn leaves
Falling from the sky
Its turning cold
The summer's fading
You're by my side
We'll meet again
I know this love is forever
Forever and ever...
Tears in the rain
Nothing's the same
I'm far from love
Hurt by your flame
Until we meet again
I'm far, so far from love
sh_omomi120sh_omomi59sh_dokhtar15
sh_omomi76sh_omomi76sh_omomi76sh_omomi76sh_omomi76 sh_omomi76
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
خیلی لذت بخشه یه بچه داشته باشی واسه خودت البته حدودا 5 یا 6ساله ها[khanderiz]
من وقتی امیرمحمدمون رو میبرم مدرسه بیشتر بهش پی میبرم
وقتی میبرمش رو زانو خم میشم میبوسمش
البته الان بچه س وقتی بزرگ شه مطمئنا غرورش اجازه نمیده جلو دوستاش[nishkhand]
کم کم باید برم دنبالش مدرسه یه وقت جا نمونه[nishkhand][nishkhand][shaad]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
سلاممممممم
بالاخره بعد از مدت ها اومدم[khanderiz][khejalat][nadidan][bamazegi]
دلم برای بچه های سایت تنگ شده بود[shaad][shaad][labkhand][esteghbal]