يارب مددي ساز که يارم به سلامت
باز آيدو برهاندم از دست ملامت
نمایش نسخه قابل چاپ
يارب مددي ساز که يارم به سلامت
باز آيدو برهاندم از دست ملامت
توانا بود هرکه دانا بود
زدانش دل پیر برنا بود
دل دردمند ما را که اسیرتوست یارا
به وصال مرهمی نه چو به انتظار خستی
يكي عيش گذشته ياد ميكرد
بدان تاريخ دل را شاد مي كرد
دل در بر من گم شده تهمت به که بندم
غیر از تو کسی راه به این خانه ندارد
دنيايمان با او پر از شادي
با رفتنش لبريز غم ميشد
بيآنكه حتي با خبر باشيم
از عمرمان يك سال كم ميشد
جناب jentelman عزيز ، با عرض پوزش شعرتون تكراري بود[sootzadan]
در دلم آرزوي آمدنت ميميردباز برميگرديرفته اي اينك ، اما … آيا!
یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است
تنها سر مویی ز سر موی تو دورم
ما حاصل عمری به دمی بفروشیم
صد خرمن شادی به غمی بفروشیم