الهی !
در سر گریستنی دارم دراز ، ندانم که از حسرت گریم یا از ناز !
گریستن از حسرت ، بهره ی یتیم و گریستن شمع ، بهره ناز ،
از ناز گریستن ، چون بود ؟ این قصه ای است دراز .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
نمایش نسخه قابل چاپ
الهی !
در سر گریستنی دارم دراز ، ندانم که از حسرت گریم یا از ناز !
گریستن از حسرت ، بهره ی یتیم و گریستن شمع ، بهره ناز ،
از ناز گریستن ، چون بود ؟ این قصه ای است دراز .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
الهی !
یک چند به یاد تو نازیدم ، آخر خود را رستخیز گزیدم ،
چون من کیست که این کار را سزیدم ؟
اینم بس که صحبت تو ارزیدم
الهی !
نه جز از یاد تو دل است نه جز از یافت تو جان ،
پس بی دل و بی جان ، زندگی چون توان ؟
الهی !
جدا ماندم از جهانیان ، به آنک چشم از تو تهی و تو مرا عیان .
خالی نه ای از من و نه بینم رویت
جانی تو که با منی و دیدار نه ای
ای دوست دل و زندگانی جان ! نادر یافته یافته و نادیده عیان !
یاد تو میان دل و زبان است و مهر تو میان سر و جان ،
یافت تو روز است که خود برآید ناگهان ،
یابنده ی تو نه به شادی پردازد و نه به اندوهان .
خداوندا !
به سر بر مرا کاری که از آن عبارت نتوان ،
تمام کن بر ما کاری با خود که از دو گیتی نهان
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
خداوندا !
یادت چون کنم که تو خود در یادی !
و رهی را از فراموشی فریادی !
یادی و یادگاری و دریافتن خود یادی !
خداوندا !
هر که در تو رسید غمان وی برسید ، هر که تو را دید ، جان وی بخندید ،
به نازتر از ذاکران تو در دو گیتی کیست ؟ و بنده را اولی تر از شادی تو چیست ؟
ای مسکین ! تو خود یاد کرد و یادداشت وی چه شناسی ؟
سفر نکرده ای ، منزل چه دانی ؟
دوست ندیده ای ، از نام و نشان وی چه خبر داری ؟
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
خداوندا !
هر که شغل وی تویی ، شغلش کی به سر شود !
هر که به تو زنده است هرگز نمیرد !
جان در تن گر از تو محروم ماند ، چون مرده ی زندانی است ،
زنده اوست به حقیقت کش با تو زندگانی است ،
آفرین خدای بر آن کشتگان باد که ملک گوید : زندگانند ایشان .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
الهی !
شاد بدانیم که اول تو بودی و ما نبودیم ، کار تو درگرفتی و ما نگرفتیم .
قیمت خود نهادی و رسول خود فرستادی ،
هر چه بی طلب به ما دادی به سزاواری ما تباه مکن ،
و هر چه به جای ما کردی از نیکی به عیب ما بریده مکن ،
و هر چه نه سزای ما ساختی به ناسزایی ما جدا مکن .
الهی !
آنچه ما خود کشتیم ، به برمیار و آنچه تو ما را کشتی ، آفت ما
از آن ، بازدار !
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
الهی !
ما را بر این درگاه همه نیاز روزی بود که قطره ای از آن شراب
بر دل ما ریزی ، تا کی ما را آب و اتش بر هم آمیزی ؟
ای بخت ما ! از دوست رستخیزی !
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
الهی !
از نزدیک نشانت می دهند و برتر از آنی و نزدیک تر از جانی !
موجود نفس های جوانمردی ، حاضر دل های ذاکرانی !
ملکا !
تو آنی که خود گفتی و چنانک گفتی آنی .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
الهی !
چون از یافت تو سخن گویند ، از علم خود بگریزم .
بر زهره خود بترسم ، در غفلت آویزم .
همواره از سلطان عیان در پرده غیب می آویزم ، نه کامم باشد ،
لکن خویشتن را در غلطی افکنم تا دمی بر زنم
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
الهی !
گهی به خد نگرم ، گویم :از من زارتر کیست ؟
گهی به تو نگرم ، گویم : از تو بزرگوارتر کیست ؟
گاهی که به طینت خود افتد نظرم
گویم که من از هر چه به عالم بترم
چون از صفت خویشتن اندر گذرم
از عرش همی به خویشتن درنگرم
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
الهی !
ای سزای کرم و نوازنده عالم !
نه با وصل تو اندوه است ، نه با یاد تو غم .
خصمی و شفیعی و گواهی و حکم ،
هرگز بین ما نفسی با مهر تو به هم .
آزاد شده از بند وجود و عدم ،
در مجلس انس قدح شادی بر دست نهاده ، دمادم .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان