پارسی تازی
خدانگهدار یا بدرود : خداحافظ
آفرین : احسنت، برکه الله، براوو(فرانسه)یاباریکلا
به نام خدا : بسمه تعالی
خورشیدی : شمسی
پارس : فارس
پرديس : فرديس
لگام : افسار
میهن : وطن
پرسیدن : سئوال کردن
نام شما چیست؟ : اسم شما چیست؟
نمایش نسخه قابل چاپ
پارسی تازی
خدانگهدار یا بدرود : خداحافظ
آفرین : احسنت، برکه الله، براوو(فرانسه)یاباریکلا
به نام خدا : بسمه تعالی
خورشیدی : شمسی
پارس : فارس
پرديس : فرديس
لگام : افسار
میهن : وطن
پرسیدن : سئوال کردن
نام شما چیست؟ : اسم شما چیست؟
پارسی / تازی
خواهش می کنم : درخواست می کنماستدعا می کنم
شب خوش : شب بخیر
روزخوش : روز بخیر
پور سینا : ابن سینا
جشن نوروز : عید نوروز
ویژه : مخصوص
آدینه : جمعه
ولی به عقیده من جدا ساختن زبان فارسی از عربی کاری غیرممکن است ...
و یا بسیار دشوار
که اندازه ی حوصله ی واژه های مورد استفاده ی بسیاری از آدم ها نیست...
در پارسی دو نشانه ی چندینگی داریم:
١- ها ، برای همه چیز
٢- ان، برای برخی واژه های کهن، بویژه جانداران : شاهان، جنگجویان، ستارگان، فرزندان
در عربی هم "ان" نشانه ی چندینه است ولی تنها برای ٢ چیز و با "ان" پارسی یکی نیست مانند:
نعمتان مجهولتان
الصحة و الامان
= تندرستی و آسایش ،دو دارایی ناشناخته هستند!
درود بر شما...
چرا...؟
بجای "مطلب" می توان واژه ی "جــُستار" را بكار برد.
jostaar
http://forum.hammihan.com/attachment...00-jostaar.jpg
شکر=سپاس
اتفاق=پیشامد
حرف=سخن
فصل=بخش
معلم=آموزگار
تکرار=دوباره
عاقل=دانا
تحمل=بردباری
صبر=تاب
عقل=مغز
عالی=خیلی خوب
اول=آغاز..نخست
حالا=اکنون
فکر=اندیشه
انتخابات=گزینش
تظاهرات =راهپیمایی
موقت=ناپیوسته ، ؟؟؟
نظر من =دید من ، دیدگاه من
تدبیر=دور اندیشی ،؟؟
حمایت =پشتیبانی
رفاه=آسایش ، ؟؟
اعتماد= ؟؟؟؟
وظیفه =خویش کاری
رویت ، مشاهده =دیدن
تکذیب=رد کردن
خدمت کردن =یاری دادن ، پشتیبانی کردن ،؟؟
تولید=باز آفرینی
اشتغال =کار زایی
حفظ= نگهداری ، پاسداری
توسعه=گسترش
ثبات =پایداری ، ماندگاری ، ؟؟؟
ملت=مردم...............
ملاقات=دیدار
شجاع=دلیر
تامین کردن=برآورده کردن
اشتباه ، غلط=نادرست
مخصوص=ویژه
لطفا=خواهشمندم
قسمت=بخش
انتخاب=گزینش
ممکن=شدنی
غیر ممکن=نشدنی
داخل=تو
خارج=بیرون
صفحه=برگ ، برگه
نحوه=راه ، روش
تغییر=دگرگونی
دین=آئین، باور
استقبال=پیشواز
غریبه=ناآشنا
تقلید=پیروی، دنباله روی
عضو - هموند
کتاب = نسک
عنوان = پاژنام / سرنویس
لطف کردید = موهبت کردید
حاضر ،موجود: باشنده
اجازه : پَرَک
زینت: آراستن
فارغ التحصیل : دانش آموخته
راضی : خشنود
احساس : سِهیدن ، سهش
تأثیر: فَرجاد
مقدس: ورجاوند ، اسپند ، سپنت ، سپنتا
دلیل و علت : شُوَند
حقیقت: آمیغ
هویت یا ماهیت : چِبود
ضامن : پایندا
تحقیق : پژوهش
تعلیم و تعلم : آموزش و پرورش
استبداد: خودکامگی
مجسمه : تندیس( خود مجسمه را عرب به کار نمی برد و تمثال می گوید.)
منظم: بسامان
عادت : خوی
اجداد: نیاکان
صفحه: سات ، رویه
خصومت : دشمنی ، ستیز
به پیل میگوییم: فیل
به پلپل میگوییم: فلفل
به پهلویات باباطاهر میگوییم: فهلویات باباطاهر
به سپیدرود میگوییم: سفیدرود
به سپاهان میگوییم: اصفهان
به پردیس میگوییم: فردوس
به پلاتون میگوییم: افلاطون
به تهماسپ میگوییم: تهماسب
به پارس میگوییم: فارس
به پساوند میگوییم: بساوند
به پارسی میگوییم: فارسی!
به پادافره میگوییم: مجازات،مکافات، تعزیر، جزا، تنبیه...
به پاداش هم میگوییم: جایزه