امير آقا اينا فقط درد دل بود اگه تايپيك شما رو خراب كرد عذر خواهي مي كنم
بقيه اش رو فكر مي كنم بعدا مي گم خيلي از درد دلام هم موند
بچه هامون رو تو مدرسه داريم پوچ وبي هدف بار مياريم مخصوصا تو اين سالهاي اخير..........
نمایش نسخه قابل چاپ
امير آقا اينا فقط درد دل بود اگه تايپيك شما رو خراب كرد عذر خواهي مي كنم
بقيه اش رو فكر مي كنم بعدا مي گم خيلي از درد دلام هم موند
بچه هامون رو تو مدرسه داريم پوچ وبي هدف بار مياريم مخصوصا تو اين سالهاي اخير..........
سلام
واقعا ممنونم
به نظرم این موضوع اهمیت فرهیخته بودن جامعه فرهنگی به خصوص معلمین رو مشخص می کنه والبته فکر میکنم این برمی گرده به نحوه تربیت و زندگی گذشته معلمین امروز که در چه محیطی تربیت شدند،آیا در محیطی که تربیت شدند به معنای واقعی ، انسانیت و توجه به تعالی انسان و توجه به کرامت انسانی وجود داشته یا خیر و بعد از اون اهمیت دادن آموزش و پرورش به استخدام معلمین متعهده
متشکرم
سلام. ممنون از تاپیک مفید شما.{happy}
من فکر میکنم گاهی مواقع بهداشت روانی در مدارس کمی مهمتر از بهداشت جسمی بچه ها باشه. چون فکرمیکنم خود خانواده ها بیشتر به بهداشت جسمی فرزندانشون تاکید دارند.
اما بیشتر مواقع فکر میکنند اگر فرزندانشون به لحاظ جسمی در وضعیت مطلوبی باشند و امکانات لازم رفاهی رو داشته باشند، همین کافی هست.
میشه در مناطق مختلف از یک استان، یک یا چند مدارس را به صورت آزمایشی گلچین کرد و به مدت مثلا چند ماه یا یک سال...نمیدانم، از متخصصین ماهر در روانشناسی کودکان و نوجوانان جهت برقراری ارتباط با آنها و بررسی مشکلاتشان و همون طور که گفته شد جهت بررسی بهداشت روانی آنهااستفاده کرد و تاثیر اون رو سنجید. مسلما استفاده از روانشناسان در این امر موثر است. در صورتی که این شرایط موفقت آمیز بود میشود با یک برنامه ریزی دقیق آن را به مدارس دیگر تعمیم داد.
منتها این مسئله نیاز به پیگیری مسئولین، صبر و دقت بسیار دارد که خوب متاسفانه چندان در نظام آموزش و پرورش به آن پرداخته نشده یا حتی به قول دوستمون مدارس پائین شهر به سلامت جسمی توجهی ندارند چه برسد به سلامت روان بچه ها.
در نهایت این مسئله خیلی مهم، نیازمند صرف وقت و هزینه هست..... که خوب، تو خود حدیث مفصل از این مجمل بخوان............:-?
بحث جالبیه ولی در مدارس توجهی بهش نمیشه
تا جایی که یادم میاد قبلا" تو دبستان مخصوصا" کلاس اول همیشه مشکل بود واسه شروع درس
اما الان قبل از بچه ها تو کلاس های امادگی و مهدکودک حسابی با خلق و خوی دور بودن از خونه و فعالیت کردن اشنا میشن
فکر کنم همینم باعث شده ضریب هوشیه بچه های امروزی بالاتر بره
باید یه فکری برای شیوه اموزش کرد اینجوری با درگیر شدنه بچه ها به فعالیت بهداشت روانیشون هم درست میشه
یه نکته ای جایی خوندم خوش اومد شاید ربطی به موضوع نداشته باشه اما چون راجع به اموزشه میگم
تو یه مقاله خوندم ژاپن دیگه تو اولین مقطع تحصیلی نمیخواد از نوشتن استفاده کنه
بلکه میخواد الفبا و سایر موارد رو به صورت شنیداری و با توجه به تصاویر و فایل های ویدویی اموزش بده
میگن این شیوه همون شیوه ایه که خدا واسه اموزش حضرت محمد (ص) بکار برده
یعنی نمیخوان از همون ابتدا بچه رو مجبور به نوشتن بکنن
ممکنه تصور بشه صحبت هایی که اینجا میشه خیلی رویاپردازانه و بدون در نظرگرفتن واقعیات و امکانات موجوده در صورتی که اگه به هزینه های مادی و معنوی بی شماری که سالانه مردم بابت همین عدم توجه به بهداشت روانی در دوران تحصیل متحمل میشن نگاهی بندازیم متوجه میشیم که صرف بودجه و هزینه برای جلوگیری از این خسارات سنگین کاملا عملی و از هر نظر مقرون به صرفه و منطقیه . نظر شما چیه ؟
سلام.
یکی از آشنایان ساکن سوئد بود.
یه بچه 10 ساله هم داشت.
یه روز معلمش انشا داده بود که موضوع اون آینده بود.
و این بچه نوشته بود من از آینده نگرانم!
چون فکر میکنم اگه قد من به بابام بره کسی یهم زن نمیده.
جالب بود که کار والدین داشت به دادگاه میکشید به خاطر گذارش معلم.
که با تجویز یه نوع هورمون الان 20 سانتی از من بزرگتره.
مامی سارا کارش برنامه ریزی برای بهداشت مدارس هست.
بهش میگم اگه وقت داشت بیاد تو بحث شرکت کنه.
سلام به همه به نظرم بهتره يه سري كلاسا هم براي بچه ها باشه هم والدينشون
خيلي موثره گرچه نيازمند صرف زمان وهزينه ي بيشتري براي جامعه و والدين خواهد بود اما
خيلي خيلي موثره
مدتيه دارم به اين قضيه فكر مي كنم
اگر ففقط هفته اي 2 ، 3 ساعت والدينه مراه بچه ها در مدرسه حضور داشته باشن نه جهت كنترل
بلكه براي اينكه خودشون هم در بحث ها شركت كنن وحكم يك هم كلاسي رو براي بچه هاشون داشته باشن مي تونن غير مستقيم خيلي چيزا رو به بچه ها ياد بدن
و حتي خيلي از موارد رو ياد بگيرن........ اوووووووه طولانيه
حوصله ندارم زياد تايپ كنم
زمانی که ما دبستان می رفتیم سال های پایانی و اوج جنگ بود . تازه تو تهران وضعیت خیلی بهتر از شهرهای مرزی غرب کشور بود با این حال هنوز اثرات استرس های اون موقع رو احساس می کنیم و اتفاق های تنش زا مدام مقابل چشممون رژه میرن {i dont want to see} همون زمان تو مدارس هم به خاطر دارم اوضاع خیلی مناسبی نبود چون نه تنها کسی برای حفظ بهداشت روانی دانش آموزان آموزشی ندیده بود بلکه عمدتا کادر آموزشی و پرورشی مدارس هم تحت تاثیر همین استرس ها قرار داشتند . نتیجتا برخوردهای متقابل دانش آموزان با هم و حتی با معلمین در سایه همین جو روانی نامناسب قرار می گرفت که موارد متعددی از اون رو به خاطر دارم ...
این ها نمونه هایی از استرس های مشخص و شدیده که اثرات اون رو معمولا خیلی زود در برخوردها مشاهده می کنیم هرچند ممکنه مدت ها هم دوام داشته باشن ... اما مساله سازترین تنش های روانی زمانی ایجاد میشه که تحت استرس های نسبتا خفیف و مزمنی قرار بگیریم . این موضوع از این جهت اهمیت ویژه ای پیدا می کنه که معمولا این موارد واکنش های آنی و مشخصی رو باعث نمیشن بلکه ممکنه فرد رو در بزرگسالی به آدمی پرخاشگر یا منزوی و یا ... تبدیل کنند . از این جهت توجه به این موارد ضروری تر بنظر میاد
تا حد زیادی موافقم هرچند معتقدم وضعیت خیلی بهتر شده . این بهبودی نسبی بر اساس کاهش قابل توجه انواع موارد بیماری های عفونی و مسری در اغلب مناطق محروم غیر قابل صرف نظر و واقعا جای قدردانی از همه کسانی داره که تو این مسیر قدم برداشته و میدارن اما با این حال فاصله با وضعیت مطلوب همون طور که شما هم اشاره داشتید کماکان خیلی زیاده
ولی بر اساس نظر شما که ممکنه نظر خیلی از افراد جامعه هم باشه یه سوال اساسی برای بنده پیش میاد و اونم اینه که واقعا بر اساس چه ملاکی ما عمدتا اهمیت بهداشت روانی رو خیلی کمتر از بهداشت جسمی درنظر می گیریم ...؟ آیا ابتلای کودکان دبستانی به اسهال خونی انگلی که با درمان دارویی قابل رفعه از ابتلای همین کودکان به مشکلات شخصیتی که در بزرگسالی به فروپاشی زندگی زناشویی اون منجر بشه اهمیت بیشتری داره ...؟ نظر شما چیه ؟