خورده کاري هاي علم هندسه - یا نجوم و علم طب و فلسفه
که تعلق با همین دنیاستش - ره به هفتم آسمان بر نیستش
این همه علم بنای آخُرست - که عماد بود گاو و اشترست
بهر استبقای حیوان چند روز - نام آن کردند این گیجان رموز
نمایش نسخه قابل چاپ
خورده کاري هاي علم هندسه - یا نجوم و علم طب و فلسفه
که تعلق با همین دنیاستش - ره به هفتم آسمان بر نیستش
این همه علم بنای آخُرست - که عماد بود گاو و اشترست
بهر استبقای حیوان چند روز - نام آن کردند این گیجان رموز
يار فرعون تنيد اي قوم دون - زآن نمايد مر شما را نيل خون
يار موساي خرد گرديد زود - تا نماند خون و بينيد آب رود
گر تو گویی فایدهٔ هستی چه بود
در سؤالت فایده هست ای عنود
گر ندارد این سؤالت فایده
چه شنویم این را عبث بی عایده
ور سالت را بسی فایدههاست
پس جهان بی فایده آخر چراست
ور جهان از یک جهت بی فایدهست
از جهتهای دگر پر عایدهست
فایدهٔ تو گر مرا فایده نیست
مر ترا چون فایدهست از وی مهایست
دل ز هر یاری غذایی میخورد
دل ز هر علمی صفایی میبرد
صورت هر آدمی چون کاسه ایست
چشم از معنی او حساسه ایست
از لقای هر کسی چیزی خوری
وز قران هر قرین چیزی بری
چون ستاره با ستاره شد قرین
لایق هر دو اثر زاید یقین
چون قران مرد و زن زاید بشر
وز قران سنگ و آهن شد شرر
وز قران خاک با بارانها
میوهها و سبزه و ریحانها
وز قران سبزهها با آدمی
دلخوشی و بیغمی و خرمی
وز قران خرمی با جان ما
میبزاید خوبی و احسان ما
قابل خوردن شود اجسام ما
چون بر آید از تفرج کام ما
مال و زر سر را بود همچون کلاه - کل بود آن کز کله سازد پناهکل= کچل
آنکه زلف جعد و رعنا باشدش - چون کلاهش رفت خوشتر آيدش
من درد ترا ز دست آسان ندهم
دل برنکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم
رحم فرما بر قصور فهم ها - اي وراي عقل ها و وهم ها
آتش ار چه سرخ روي است از شرر - تو ز فعل او سيه کاري نگر
آب دریا را اگر نتوان کشید -هم به قدر تشنگی باید چشید
کاف کافي آمد از بهر عباد - صـــــدق وعـــــدهء کـهـيـعــصکهيعص: اشاره به حروف آغازين سوره مريم (بايد اينطور تلفظ شود کاف ها يا عين صاد، و قافيه بيت هم درست درميآيد)
اشاره به اين است که اگر خداوند نور هدايت را در دل کسي قرار دهد، همان ب بسم الله براي ايمان آوردن او کافي است