ماکیان را آن فریب از راه برد / راست اندر تله روباه برد
نمایش نسخه قابل چاپ
ماکیان را آن فریب از راه برد / راست اندر تله روباه برد
دوست آنست كه گيرد دست دوست
در پريشان حالي و درماندگي
یاوه میگویی ، چو میگویی سخن / کینه میجویی چو میبندی دهن
ندانم کذامین سخن گویمت
که والا تری زانچه من گویمت
توانگری نه به مال است پیش اهل کمال
که مال تا لب گور است و بعد از آن اعمال
لب و دندان سنایی همه زکر تو گوید
مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی
مشاعره با حرف اول مصراع دوم
شرکت کنید
یا که همبوی مشک تاتاری / یا ز ازهار باغ مینویی
كساني كه از عشق دم ميزنن
چرا بين ما رو بهم ميزنن
نفس نفس اگر از باد نشنوم بویش
زمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک