یاره و طوق زرمن بفروخت / خود گلوبند ز سیم و زر کرد
نمایش نسخه قابل چاپ
یاره و طوق زرمن بفروخت / خود گلوبند ز سیم و زر کرد
دلا خو کن به تنهایی که ار تن ها بلا خیزد
سعادت ان کسی دارد که از تن ها بپرهیزد
دست در دامن مولا زد در
که علی بگذر و از ما مگذر
روز و شب بیهوده سوزن میزنی / هر دمی صد زخم بر من میزنی
یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستاران را چه شد
یک نفر حسرت لبخند تو را میدارد
صبر کن گریه به زنجیر شود بعد برو
خواب دیدی شبی از راه سوارت آمد
باش ای نازنین خواب تو تعبیر شود بعد برو
وگرنه ، بی سبب از دست من چه مینالی / ندیده زحمت سوزن ، کدام پیرهن است
تو یعنی دسته ای گل را از آن سوی افق چیدن
تو یعنی پاکی باران تو یعنی لذت دیدن
تو یعنی یک شقایق را به یک پروانه بخشیدن
تو یعنی از سحر تا شب به زیبایی درخشیدن
نه از آشنایان وفا دیده ام
نه در باده نوشان صفا دیده ام
ز نامردمی ها نرنجید دلم
کز چشم خود هم خطا دیده ام
مشا عره با حرف اول مصراع دوم .شرکت کنید
من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم
صد بار توبه کردم و دیگر نمیکنم