ماییم و نوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی
نمایش نسخه قابل چاپ
ماییم و نوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی
یا وفا یا خبر وصل تو یا مرگ رقیب
بود آیا که فلک زین دوسه کاری بکند؟
در دایره ی قسمت ما نقطه ی تسلیمیم لطف انچه تو اندیشی حکم انچه تو فرمایی
یغمای عقل و دین را بیرون خرام سرمست
در سر کلاه بشکن در بر قبا بگردان [golrooz]
نازنینا ما ب ناز تو جوانی داده ایم
اینک اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا ؟
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقندو بخارا را
از عشق من به هر سو در شهر گفتگویی ست
من عاشق تو هستم این گفتگو ندارد!
دانی چمن از چیست چنین خرم و شاد ؟؟؟
بهر آن است ک دلهای حزین شاد کند....
(این شعر چند سال پیش همیشه پشت بلیط های اتوبوس واحد شهرمان نوشته میشد.... یادش بخیر)
در این فکرم که خواهی ماند با من مهربان یانه؟
به من کم می کنی لطفی که داری این زمان یا نه؟
هرکاو شراب فرقت دیری چشیده باشد
داند ک سخت باشد قطع امیدواران....
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست تر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را[golrooz][golrooz][golrooz]
الا یا ایهالساقی زمی پرساز جامم را
ک ازجانم فرو ریزد هوای ننگ و نامم را
ای روز برا که ذره ها رقص کنند[golrooz]
انکس که ازو چرخ و هوا رقص کنند[golrooz]
در گوش تو گویم که کجا رقص کنند[golrooz]
جانها زخوشی بی سرو پا رقص کنند[golrooz]
هر ذره که در هوا و در هامون است[golrooz]
نیکو نگرش که همچو ما مفتون است[golrooz]
هر ذره اگر خوش است اگر محزون است[golrooz]
سرگشته خورشید خوش بی چون است[golrooz][golrooz][golrooz]
مولانا
یارب این جان من و دست و من دیده من
روبروی سر ایوان طلا مشک گریست
تا گشودم نامه اش را سوختم در انتظارکاش قاصد میگشود این نامه سر بسته را
ای که در معنی ز شب خامش تری
گفت خود را چند جویی مشتری؟
یارب به کمند عشق پا بستم کن
از دامن غیر خودتهی دستم کن
ناز را رویی بباید همچو ورد (ورد= گل سرخ)
گر نداری، گرد بد خويي مگرد
زشت باشد روي نازيبا و ناز
سخت باشد چشم نابينا و درد
دود اگر بالا نشیند کسر شأن شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالا تر است
تویی از حوالی اقلیم هرکجا آباد
بیا ک میرود این شهر رو ب ویرانی
یا بزن سیلی برویم یانوازش کن سرم
در دو حالت چون رِسَم بر دست تو میبوسمش
شاخ كه با ميوه هاست سنگ به پا ميخورد بيد مگر فارغ است از ستم نابكار
راه دين زان رو پر از شور و شر است
که نه راه هر مخنث گوهر است
تا تواني سعي كن در كار آش
كاسه گر چيني نباشد گو مباش!
سريع تر جواب بدين اين كه نشد مشاعره!!!![hoshdar][hoshdar]
تقلب ممنوع[nishkhand][nishkhand][hoshdar]
شمه ای از داستان عشق شورانگیز ماست[cheshmak][cheshmak][cheshmak][golrooz][cheshmak][cheshmak]این حکایتها که از فرهاد و شیرین کرده اند[negaran]
دختر رز چند روزی شد که ازما گم شدست[negaran]
رفت تا گیرد سر خود هان و هان حاضر شوید[soal]
دختری شب گرد و تند تلخ گلرنگست ومست[khejalat]
گربیابیدش بسوی خانه حافظ برید[taajob]
در این بازار اگر سودی است با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان ب درویشی و خرسندی
یارب آن نوگل خندان گه سپردی به منش
می سپارم به تو از چشم حسود چمنش[golrooz]
شب عاشقان بی دل چه شب دراز باشد
تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد
دراین دنیای فانی هرکه دیدم غمی دارددلادیوانه شو دیوانگی هن عالمی دارد
[khejalat]در نااميدي بسيييييي اميد است
هه باقيشم خودتون ميدونيد ديگه[nishkhand][nishkhand][khejalat]
[golrooz]دل می رود ز دستم صاحب دلان، خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا[golrooz]
آمدی جانم به قربانت ولی حالاچرا حالاکه افتادام ارپاچرا
اي ديو سپيد پاي در بند
ايي گنبد گيتي اي دماوند
از كوه به سر يكي كله خود
ز اهن به ميان يكي كمربند
دل ازما برد و روی از ما نهان کرد [golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz]خدا را با که این بازی توان کرد[tafakor]
[golrooz]دردت چه درد بود که چون من تمام شب
سر را به سنگ می زدی و می گریستی؟[golrooz]
یارم تویی در عالم، یار دگر ندارمتا در تنم بود جان، دل از تو بر ندارمامام خمینی (ره)
من به اغاز نهان مینگرم
و به تنهایی تصویر در آن گوشه قاب
پلارک12
با چون خودی درافکن اگر پنجه میکنیما خود شکستهایم چه باشد شکست ماسعدی