یارب آن یار سفر کرده که صد قافله دل همره اوست /هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
نمایش نسخه قابل چاپ
یارب آن یار سفر کرده که صد قافله دل همره اوست /هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
شاخ آن از لا مکان سر بر زده / سایه آن عرش را بر سر زده
هیچ آداب و ترتیبی نجوی ...
هر چه می خواهد دل تنگت بگوی
یک جهان بینی به معنی صدهزار / نو عروسان فارق از رنگ و نگار
رفتم که ببینم کیست تا یادم کندیک غزل مهمانی حال پریشانم کندرفتم و غافل از اینکه من زتنها ترخودمخواب هم نیست کزین کابوس بیدارم کند
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست / تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست
تو طاعت حق کنی به امید بهشت. / رو رو! تو نه عاشقی، که مزدوری تو
وارث تمام اضطراب های من سلام / لیلی قشنگ خواب های من سلام
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم. /که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
اگر با دیگرانش بود میلی / چرا جام مرا بشکست لیلی
یک عمر گذشت و از تو دورم /من زنده ی در میان گورم
مرا در دام ها بسیار بستند / زبالم کودکان پرها شکستند
داني كه چرا خدا تو را داده دو دست
من معتقدم كه اند آن سري هست
يعني كه به يك دست به كار خويشتن پردازي
با دست دگر زديگران گيري دست
تا هلال مه به طاق و طارم آفاق بود / جفت ابروی تو در آفاق و انفس طاق بود
دوریت از نظرم مایه ی بی اقبالیست
هرکجا مینگرم جای تو پیشم خالیست
دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم
میزنی تو زخمه و بر می رود / تا به گردون زیر و زارم روز و شب
بیا که ذر غم عشقت مشوشم بی تو
بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بی تو
وقتی به یاد نام شما آب میخوریم
انگار جای آب می ناب میخوریم
مردم به نرخ روز میخورند نان
ما نان به نرخ حضرت ارباب میخوریم
مرا پرسی چونی؟چونم ای دوست / جگر پر درد و دل خونم ای دوست
تو نیكی می كن و در دجله انداز
كه ایزد در بیابانت دهد باز
ز کار هر که یک مشکل گشایی / به خود صد مشکل آسان کرده باشی
یارب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر زانکه چو گردی زمیان برخیزم
ماجرای دل خون گشته نگویم با کس
زانکه جز تیغ غمت نیست کسی دمسازم
ما در ره عشق تو اسیران بلاییم /کس نیست چنین عاشق بیچاره که ماییم
من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمی میکشم از برای تو[golrooz]
وگر مراد تو اینست بی مرادی من / تفاوتی نکند چون مراد یار نیست
ترک عاشق کش من مست برو رفت امروز
تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود[golrooz]
در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد ک عزم سوی ما کن
نالم از دست تو اي ناله كه تأثير نكردي
گرچه او كرد دل از سنگ تو تقصير نكردي
شهريار
یوسف به زر قلب فروشان دگرانند
ما وقت خوش خویش به عالم نفروشیم
صائب
ماهم كه هاله اي به رخ از دودِ أهش است
دائم گرفته چون دل من روي ماهش است
شهريار
تکیه کردم بر وفای او غلط کردم غلط
باختم جان در هوای او غلط کردم غلط
طبیبا درد سر کم کن که من بیمار هجرانم
به دارو احتیاجم نیست از درد عشق می نالم
نالد به حال زار من امشب سه تار من
اين مايه تسلي شب هاي تار من
نکته ها چون تيغ پولاد است تيز
گر نداري تو ســپر واپـــس گريز
زیـــر هـــر پـــرده ســاز تــو هــزاران راز اســت
بــیــم آنــســت کــه از پــرده فــتـد راز امـشـب
باز باران با ترانه
با گوهرهای فراوان ....
نترسم که با دیگری خو کنی
تو با من چه کردی که با او کنی؟