پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
سلام....
تولدم...خوب بود...بد نبود ینی
از کسایی که بهم تبریک گفتن و حتی اونایی که نگفتن صمیمانه سپاسگزارم[golrooz]
بهترین قسمتش دختر عمم بود با اون شعر قشنگش که عمم یادش داده بود برای تولد من بخونه حالا 3 سالشه ها ععععععععععععععععشق منه[boosidan][alaghemand]
و عموهام که وااااااااااقعا جونم براشون در میره تبریک گفتن خیلی خوشحال شدم
ستاره که وایساده بود ساعت از 12 بگذره و تبریک گفته بود(عززززززززیزمی)
همچنین آقای ماهان آبجی فاطیما آبجی سمانه عمو سعید سهیلا خانوم ساغر داداش امیر آبجی معصومه آبجی یاسی آبجی سلیناز آبجی الهه آبجی ستایش آبجی الناز آقا پویا زهره خانوم آبجی حمیرا میناااااااااااااا جون همه و همه دستشون درد نکنه ممنونم که در مهم ترین روزم باهام شریک شدن[golrooz]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
سلام بچه ها اول من میخوام از رضا-1369 عذرخواهی کنم اگرازپیام من که نوشته بودم دروغ نداشتیم،ناراحت شده. من اون جمله ها رو واقعا به صورت شوخی نوشتم اما متاسفانه مثل اینکه بدنوشتم اکثربچه ها فکرکردن من جدی به رضا گفتم دروغ گو،
درصورتی که من همه پیاماش رو خونده بودم ومیدونستم که شوخی میکنه واشتباه شده.رضاخان شما مثل داداش کوچکترمن هستین وقصدبی ادبی نداشتم.بازم معذرت میخوام.[khejalat]
اما امروز من که جمعه بود.برعکس جمعه های دیگه خیلی خوب بود دو تا عقددعوت بودیم که جای همه ی شما سبز، انشاله قسمت همه ی شما[nishkhand]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
s.r.sahar
سلام بچه ها اول من میخوام از رضا-1369 عذرخواهی کنم اگرازپیام من که نوشته بودم دروغ نداشتیم،ناراحت شده. من اون جمله ها رو واقعا به صورت شوخی نوشتم اما متاسفانه مثل اینکه بدنوشتم اکثربچه ها فکرکردن من جدی به رضا گفتم دروغ گو،
درصورتی که من همه پیاماش رو خونده بودم ومیدونستم که شوخی میکنه واشتباه شده.رضاخان شما مثل داداش کوچکترمن هستین وقصدبی ادبی نداشتم.بازم معذرت میخوام.[khejalat]
اما امروز من که جمعه بود.برعکس جمعه های دیگه خیلی خوب بود دو تا عقددعوت بودیم که جای همه ی شما سبز، انشاله قسمت همه ی شما[nishkhand]
سلام
نه ناراحت نه بحث یه چی دیگه بود هر چی بود تموم شد رفت.نمیدونم هم به شما چی گفتن به هر حال تموم شد رفت منم پست اصلی رو برداشتم.
فقط یه سوال چند سالتون هست که من مثل داداش کوچیکترتون میشم[soal]؟!؟!؟!؟!؟
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
فک کنم1سالی میشه نیومدم سایت
یکمی هم بیشتر
اومدم از همین تریبون به دوستام بگم سلام[nishkhand]
اگه پیاماتونو یه وقت خدای ناکرده زبونم لال خدا مرگم بده(!)دیر جواب میدم به بزرگیتون بنده ی حقیر رو ببخشین[shaad]
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
سلام...[bihosele]
چی بگم؟؟؟؟
خب امروزم مثل روزای دیگه بود اما خیلی خسته شدم[khabalood] صبح با صدای آرام گوشی بیدار شدم....آخ که دلم میخواست
خوردش کنم.به زور بلند شدم[nishkhand] از ساعت 8 کلاس بودم تا 12...بعد از غذا یکمی اهنگ گوش کردن و استراحت اماده،
ساعت4 رفتم باشگاه تا 7:30. از اونجا هم به نزدیک ترین فضای سبز رفتیم و بستنی خوردیم و چندتاهم عکس،چیک چیک [cheshmak]
بعد هم با کلی حرف زدن توی راه به سمت خونه راه افتادیم.خعلی بهمون خوش گذشت.
قرار گذاشتیم از این به بعد هماهنگ کنیم باهم بریم[shaad]
شنبه:93/05/18
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
سلام امروز برای من یه روزخوشمزه بود چون ازظهرمامانم نون محلیمون رو درست میکرد البته منم کمکهای فرعی رو انجام میدادم[nishkhand]
اخرش هم که نون رو نوش جان کردیم وجای شما سبز
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
باران تویی به خاک من بزن
باز آ ببین که بی مه تو من هوای پر زدن ندارم
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
یعنی ممکنه بشه؟؟؟ sh_dokhtar15
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
پاسخ : دفتر خاطرات روزانه بچه هاي سايت نخبگان(حالا)
اشکال نداره مهم نیست!دیگه هیچی مهم نیست!بزنم به بیخیالی!
بزنم به نفهمی!
چشمم کور دندم نرم تقصیر خودم بود!
هیشکیم مقصر نبود فقط خودم!
آه خدا یه کاری میکنی...؟