پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
مرا بر آگاهی فرو مگذار که آگاهی همه شغل است .
و در دانش بمبند که دانش ، همه درد است ،
و تا رهی به خود است ، جوی خشک و آهن سرد است .
و او که از زهد به ثنای راضی است ، محجوب است .
و نیم درم در کنف صوفی ، کنز است .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
شیخ الاسلام گفت که : از یافت تو بر اندیشم ،
از علم خود گریزم ،
بر زهره خود بترسم ، در غفلت آمیزم .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
ارت بشناسم ، حیران کنی !
ورت نشناسم ، ویران کنی !
ور قصد تو کنم ، بر من تاوان کنی ، ور بازگردم ، بی قرار کنی !
درمانم در تو ! هیچ ندانم که چون کنی ؟!
الهی !
آنک تو را یافت ، یافت ، اما کجا یافت ؟
نایافته کی بودی تا یافت ؟
که نه کس ذات در تو یافت ، تا کار تو وایافت .
بی آنک یافت تو دریافت ، آنک دریافت ، یافت تو جست .
از راه حقیقت برتافت ، ضعف الطالب و المطلوب .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
اکنون که من بر من تاوان ، تو آفتاب صفوت بر من تاوان ؛
به شرک ، از شرک برستن نتوان .
به نجاست ، به نجاست شستن نتوان .
و به خویشتن ، از خویشتن رستن نتوان .
عجب آن است که به جستن فرمان !
و جستن ، رمیدن است جاویدان .
هر که به جستن یاوید ، گم است و گمان .
ای من فدای آن که خیمه دران .
هر چه به مطلب یاوند ، طلب مه از آن .
چشم چون جوید ، چیزی که خود نبیند به آن ؟
هرگز جانور دیدی در جستن جان .
چشم غریق آب نمی بیند ، از آب که در آن .
چشم از خورشید عاجز از عیان .
که تیر در دست خصم چه آید از کمان .
یافت یابنده را ظاهر تر از عیان .
پس جستنی کم است و جویان به گمان .
ای تو رابه تو یافته و یافت تو نادر یافته !
الهی !
اگر من تو را خواستم تا تو را یافتم ، مرا جای شادی است .
هر چه جز از حق است از حق حجاب است .
پس به حجاب ، حق جستن ، فرهیب است .
هستی تو ، دوستان را یافت است .
دیده یافت توست ، هرجه که شناخت است .
هر چیز را جویند ، پس یاوند ، وی را یابند ، پس جویند ، پس تو .
الهی !
از جستن یاونده را پیشی و جوینده را به وی نه که به خویشی .
پس جستن گم است و جوینده محروم .
و جستن تو ولایت وقت است و تو خود معلوم .
روز روشن و نابینا روز جویان !
در میان هست ، غرق و از دور پویان !
الهی !
که رهی تو را به گریختن از خود یابد ، به خود چون جوید ؟
و با تو ای قدوس ! به زبان تفرق سخن چون گوید ؟
بی تو به تو رسیدن کی توان ؟
رسیدنی به تو خود با توست از همیشه تا جاویدان !
خود با توست و تو را جوی خفته و روان .
وی را جستن چیست ؟ که از تو گریختن نتوان .
هر نزدیکی که در جهان است ، تو نزدیک تری از آن !
یا جوینده خودی و از وی نیستی نهان .
هرگز پیش یافت و پس جستن کی شنید ؟
هرگز از دوستی به دوستی کی رسید ؟
آری !
آن کس که مولا وی را با خود سروکار گزید ،
آنک گفت که : تو را یافتم ، وی از خود برست .
نه به غایت ، حاضر جوینده و نه به نیست ، هست .
هر که تو را یافت ، تو را دید و هر که تو را دید ، از چشم خود بیفتید .
که من مرا حجابم ، از خود در عذابم ، بیهوده می شتابم ، به نیست .
من چه یابم ؟
الهی !
تو را به چیز جویم ؟ که تویی و بس !
و نه در پیش من چیز و نه ورای تو کس !
آنچ من می جویم ، از من فرومایه تر است .
از هنگام و نشان یافت تو بیشتر است .
که گیتی در ملکوت تو کم از یک موی !
پس به ابتدا جستن را چه روی ؟
جوینده تو به خویشتن هم داستان است .
به نیست ، هست جستن ، پنداره مستان است .
یافت تو را نه هنگام است و نه سبب .
محجوب آن است که موقوف است بر طلب .
تو را جستن ، باقی بر کندگی است .
که پیش از هر چیزی ، تو را جستن چیست ؟
به دوگانگی ، یگانگی ، کمی است .
بسته ماندن در راه طلب ، شومی است !
هر چه جز یکی ، همه هم است .
هست یکی است و دیگران ، نیست .
آنک می موجود جوید ، گم است !
حق پیش از جوینده معلوم است .
پس جستن و جوینده برخاست ، حجاب ببرید که حق پیداست .
یافت را یافته نشان بس است .
که نه در دیده توحید جز فرد ، کس است .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
این چیست کی دوستان خود را کردی ؟
که هر کی ایشان را جست ، تو را یافت .
و تا تو را ندید ، ایشان را نشناخت /
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
آنک تو را شناخت ، شناخت ، اما کی شناخت ؟
و آنچ نمودی ، نشناخت .
هر چند کی تو بودی که شناخت !
قدر از جلال که پرداخت ؟ پس آنچ تو را شناخت ،
لطف تو او را نواخت و قرب تو او را بزدود و فرا ساخت
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
تویی که دوستی را شایی که در وقت خشم ببخشایی !
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
نظر خود بر ما مدام کن و این شادی خود بر ما تمام کن !
و ما را برداشته ی خود نام کن !
بر وقت رفت ، بر جان ما سلام کن .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
ظاهری داریم شوریده ، باطنی در خواب .
سینه ای داریم پر اتش ، دیده ای داریم پر آب .
گاه در آتش سینه می سوزیم و گاه در آب چشم غرقاب .
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
پاسخ : مناجات و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری
الهی !
اگر با دوستان تو نه رمه ام ، آخر از هشتم اصحاب کهف ، نه کمم !
الهی !
چون سگی را بدین درگاه بار است ، رهی را با نومیدی چه کار است ؟
الهی !
سگ را بار است و سنگ را دیدار است ،
گر من ز سگ و سنگ کم ایم ، عار است !
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان