تو بارون که رفتی شبم زیر و رو شد
یه بغض شکسته رفیق گلوم شد
تو بارون که رفتی دل باغچه پژمرد
تمام وجودم توی آینه خط خورد
نمایش نسخه قابل چاپ
تو بارون که رفتی شبم زیر و رو شد
یه بغض شکسته رفیق گلوم شد
تو بارون که رفتی دل باغچه پژمرد
تمام وجودم توی آینه خط خورد
دگر درمان دردش دیر شد دل
چه زود از سیر دوران سیر شد دل
دل پیران جوان دیدم ولی من
جوان بودم که ناگه پیر شد دل
لب از ترشح مي پاك كن براي خدا
كه خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
دلبرم عزم سفر كرد خدا را ياران
چه كنم با دل مجروح كه مرهم با اوست
تورا با حق آن آشنایی دهد
که از دست خویشت رهایی دهد
تير مژگان دراز و غمزه جادو نكرد
آن چه آن زلف دراز و خال مشكين كرده اند
دویدم و دویدم... سر کوهی رسیدم ... هه هه هه [nishkhand]
شوخی کردم بابا!
دست از طلب ندارم تا کام من برآید[golrooz]یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
(با تشکر از شعرای ژ دار دوستان!!![golrooz])
دریای لطف اوست وگرنه سحاب کیست؟
تا بر زمین مشرق و مغرب کند سخا
ای کاش آدمی وطنش را
مثل بنفشـــــــها
(در جعبــــــــهای خاک)
یک روز میتوانست
همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست
در روشنای باران، در آفتاب پاک [entezar2]
که از کثرت خلق تنگ آمدم
به هر جا شدم سر به سنگ آمدم