نمایش نسخه قابل چاپ
من امروز ساعت 4 باید میرفتم با داییم دنبال خواهرم با نهایت خستگی بیدار شدم و توی دستشویی گیر کردم شیشه ی بالای سر دستشویی رو شکستن از طبقه ی دوم منو با طناب کشیدن بالا 1 ساعت حبس کشیدم اونم توی دستشویی[gerye][gerye][gerye][gerye][gerye][gerye][gerye][gerye]
اوووووووووووووف اعصابم خورده هی هر هفته کلاس کنسله!
ینی چی خو من میخوام برمممممممممممم یه جلسه استاد کار داره یه جلسه آکادمی به علت شهادت تعطیله بعد تعطیلیای رسمی آموزشگاه بازه!؟[soal]
خب کارای زبان فردام رو به صورت اتفاقی قبلا انجام داده بودم خلاصه برای امروز کار نداشتم
اینترنتمونم وصل شد شادم کلا[cheshmak]
کیس رو از سیم های همراهش جدا کردم[bamazegi] برا تمیز کاری زیر میز ...
بعد از اتمام وصل کردم... یه سیم اضافه اومده!!![nadanestan] پی سی هم کاملا سالم به فعالیتش ادامه داده[nishkhand] باندو اون دوتا موجودی که کمک حال باند هستن [bamazegi] و پرینتر و مودم و ....... خلاصه همه چیز درسته!!! [tafakor]
الان این یدونه سیمه نمیدونم چیه که اضافه اومد[sootzadan][khanderiz]
احتمالا چند وقت دیگه صداش درمیاد[sootzadan]
نمیدونم چرا جدیدن همه چیز بابرکت شده و اضافه میاد...[sootzadan]
من دارم به این فکرمیکنم که برای کنکورارشدم چیکارکنم چون هیچی نخوندم وحوصله خوندن هم ندارم....[nishkhand]
خدا یه حوصله به من بده تا مثل بچه ادم برم سر درسم وبخونم حداقل غیرانتفاعی بیارم ابروم نره...!!![nadidan]
برام توی یکی از این سایت های فیلتری[nishkhand] یه pm اومد که ما بچه های دبستان و راهنمایی همگی می خوایم فلان جا جمع شیم و همو ببینیم و تجدید خاطره بشه. من با یکی دو تا از دوستای دوران دبستان یه سلام علیکی دارم،
بهشون گفتم ولی گفتن که نمیتونن بیان.
من با این حافظه ای که دارم و در حد ماهی گلی هس[nishkhand] با یکی قرار گذاشتم و پاشدم راه افتادم،
به دوستم گفتم هرکی بامن سلام علیک کرد درگوشم اسمشو بگو که تابلو نباشه که من هیشکیو نمیشناسم[nishkhand]
وقتی رسیدیم یکی داد زد و گفت وااااااااااای فلانی...
منو از دور شناخت[taajob] دوستم برگشت گفت خجالت بکش،شناختت.
خلاصه رفتیم و با هم یه بعداز ظهرو گذروندیم.ولی از دیدن یه سریاشون وحشت کردم.حالا بماند چرا.
ولی به خودم امیدوارم شدم خیلیا رو تونستم به یاد بیارم.[khejalat]
خوب بود.یه روزی بود که به یادم برای همیشه میمونه.
.
پس خدارحمتت کنه رضاخان[nishkhand] خوب یه دکتردرست حسابی برو.
من امروز کلا یاغذا درست میکردم یا وسایل برای مامانم اماده میکردم که نون محلیمون رو میخواد درست کنه.تا شب بخیربگذره.[khande]
[QUOTE=s.r.sahar;599557]پس خدارحمتت کنه رضاخان[nishkhand] خوب یه دکتردرست حسابی برو.
/QUOTE]
بله دوستان من بدبخت کشتید رفتم
ابجی سمانه که شک داشت نسبت به زنده موندنم یکی گفت انشالله طوری نمیشه حالا شما............خب دوستان حلالمان کنید