شب دراز به امید صیح بیدارم مگر که بوی تو آرد نسیم اسحارم
نمایش نسخه قابل چاپ
شب دراز به امید صیح بیدارم مگر که بوی تو آرد نسیم اسحارم
من از میان ریشه های گیاهان گوشتخوار می آیم
و مغز من هنوز
لبریز از صدای وحشتِ پروانهایست که او را
در دفتری به سنجاقی
مصلوب کرده بودند
دوست گر با ما بسازد دولتی باشد عظیم/////////ور نسازد می بباید ساختن با خوی دوست.
تا کی به تمنای وصال تو یگانهاشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
هر که را با گل آشنایی بود/////////////گو برو با جفای خار بساز
باز گویم ای گل ار شرح پریشانحالیم............................ همچو گیسوی پریشان خانه بردوشت کنم
اشتباه زدیناااااا. من با «ز» تموم کردم ولی شما با «ب» شروع کردین.اشکال نداره خودم میگم. زایل شود هر آنچه به کلّی کمال یافت///////عمرم زوال یافت کمالی نیافته
هوا هوای لطیفی است
طراوت است و ترنم
و شبنم است و شقایق
هوای همهمه دارند ابر و تندر و باران
هوای زمزمه دارند بید و باد بنفشه
و من هوای تو دارم...
همی به تیرگی خود فزودی از پستی / سیاه روز و سیه کارو بدگوهر بودی
یکی مطرب همی خواهم در این دم
که نشناسد ز مستی زیر از بم