پاسخ : بهترین شعرهایی که خواندم
گفتمش نقـاش را نقشـی بکش از زنــدگی
با قلــم نقش حبـابـی بر لب دریــا کشیـد
گفتمش چون می کشی تصویر مردان خدا
تک درختـی در بیابــان یکه و تنهـا کشیـد
گفتمش نامردمـان این زمـان را نقش کن
عکس یک خنجر زپشت سر پی مولا کشیـد
گفتمش راهی بکش کان ره رساند مقصدم
راه عشـق و عاشقی و مستی و نجـوا کشیـد
گفتمش تصویری از لیلی و مجنون را بکش
عکس حیـدر در کنار حضرت زهـرا کشیـد
گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن
در بیـابـــان بلا تصویــری از سقــا کشیـد
گفتمش از غربت و مظلومی و محنت بکش
فکـر کرد و چار قبــر خاکی از طـه کشیـد
گفتمش سختی و درد و آه گشتـه حاصلم
گریـه کرد، آهی کشید و زینب کبری کشیـد
گفتمش درد دلم را با که گویم ای رفیـق
عکس مهدی را کشید و به چه بس زیبا کشید
گفتمش ترسیم کن تصویری از روی حسین
گفت این یک را ببایـد خالــق یکتـا کشیـد
پاسخ : بهترین شعرهایی که خواندم
چه حس خوبیست
یافتن آن حال غریب رسیدن به خدا
نه کسی میماند و نه هرکسی میخواهد که مرا بدرقه راه کند
و چه تنهایی سخت است بعد از آن آمدن و رفتن ها
بی سرانجام ونتیجه و همه پوچ و دروغ اند
ای خدا
در همه این احوال
تو مرا یاد کنی و نه آن دوست نماهای به ظاهر زیبا...
(نیماماهان)
پاسخ : بهترین شعرهایی که خواندم
نگو بار گران بوديم رفتيم
نگو نامهربان بوديم رفتيم
براي من دليل محكمي نيست
بگوباديگران بوديم رفتيم
پاسخ : بهترین شعرهایی که خواندم
یک شبی مجنون نمازش را شکست / بی وضو در کوچه لیلا نشست
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای ؟ / بر صلیب عشق دارم کرده ای ؟
خسته ام زین عشق ، دل خونم مکن / من که مجنونم ، تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم / این تو و لیلای تو ، من نیستم
گفت ای دیوانه ، لیلایت منم / در رگ پنهان و پیدایت منم
سال ها با جور لیلا ساختی / من کنارت بودم و نشناختی . . .
ای تو چشمت رنگ دنیای خیال / رنگین سبزین باغ و دریای زلال
من سراسر پرسشم ،آیا؟ چرا؟ / یک نگاهت پاسخ کوهی سوال
پاسخ : بهترین شعرهایی که خواندم
حرفی ار دیگر کنی کوه است کاه / نقطه ای افزون شود جاه است چاه
از زبر تا زیر یک نقطه ست فرق / در همین نقطه هست آن گرداب غرق
باشنا نا آشنا طرفی نبست / همچو آن نحوی که در کشتی نشست
ای به حرف و نقطه ای بنهاده دل / غرقه گشتی بی خبر ای ساده دل
بهترین سروده قرن : (( باز جُست روزگار وصل ))
پاسخ : بهترین شعرهایی که خواندم
ناگزیر از سفرم، بی سرو سامان چون باد
به گرفتــــــار رهایی نتوان گفت آزاد
کوچ تا چند؟! مگر می شود از خویش گریخت
بال تنها غم غربت به پرستوها داد
اینکه مردم نشناسند تو را غربت نیست
غربت آن است که یاران ببرندت از یاد
عاشقی چیست به جز شادی و مهر و غم و قهر ؟!
نه من از قهر تو غمگین، نه تو از مهرم شاد
چشم بیهوده به آیینه شدن دوخته ای
اشک آن روز که آیینه شد از چشم افتاد
فاضل نظری
پاسخ : بهترین شعرهایی که خواندم
با یقین آمده بودیم و مردد رفتیم
به خیابان شلوغی که نباید رفتیم
می شنیدیم صدای قدمش را اما
پیش از آن لحظه که در را بگشاید رفتیم
زندگی سرخی سیبی است که افتاده به خاک
به نظر خوب رسیدیم ولی بد رفتیم
آخرین منزل ما کوچه سرگردانی است
دربه در در پی گم کردن مقصد رفتیم
مرگ یک عمر به در کوفت که باید برویم
دیگر اصرار مکن باشد، باشد، رفتیم
فاضل نظری
پاسخ : بهترین شعرهایی که خواندم
تا بپیوندد به دریا، کوه را تنها گذاشت
رود رفت اما مسیر رفتنش را جا گذاشت
هیچ وصلی بی جدایی نیست این را گفت و رود
دیده گلگون کرد و سر بر دامن صحرا گذاشت
هر که ویران کرد ویران شد در این آتش سرا
هیزم اول پایه ی سوزاندن خود را گذاشت
اعتبار سربلندی در فروتن بودن است
چشمه شد فواره وقتی بر سر خود پا گذاشت
موج راز سر به مُهری را به دنیا گفت و رفت
با صدف هایی که بین ساحل و دریا گذاشت
فاضل نظری
پاسخ : بهترین شعرهایی که خواندم
بودن يا نبودن ؟ ....
نه ، مسئله اين نيست.
معمٌا تويی که بی جوابی !
سوال منم
که پاك شده صورتم.
منِ بی تو ،
تویِ بی من ،
دردآورترين مسائل بی پاسخ !
از:سید علی صالحی
پاسخ : بهترین شعرهایی که خواندم
باور کن
هیچ اورانیومی
به اندازه ی چشمانت
غنی شده نیست ،
هیچ کیک زردی
شیرینی حرفهایت را ندارد
و هیچ بمب اتمی
به اندازه ی خنده هایت
مرا ویران نمی کند !
ای حق مسلم من!!