پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
برای دیدن تو نقره ی ماهو چیدم
تا آسمون هفتم به خاطرت دویدم
برای دیدن تو آسمونو شکافتم
ستاره رو چشیدم تا طعمشو شناختم
برای دیدن تو خارا رو سجده کردم
به جای چشم ابرا سوختم و گریه کردم
برای دیدن تو پاییز شدم شکستم
برف زمستون شدم رو بامتون نشستم
برای دیدن تو از دریاها گذشتم
دور ضریح عکست شب تا سپیده گشتم
برای دیدن تو شدم مث پنجره
اشاره هات محاله از یاد چشمام بره
برای دیدن تو سوار موجا شدم
چون تو رو داشته باشم همیشه تنها شدم
برای دیدن تو عمری مسافر شدم
به احترام اسمت رفتم و شاعر شدم
برای دیدن تو خط کشیدم رو تقدیر
نگات مث یه صیاد منو کشید به زنجیر
برای دیدن تو سنگا رو شیدا کردم
طلسما رو شکستم راها رو پیدا کردم
برای دیدن تو ٬ تو جنگلا گم شدم
بازیچه ی نگاه سکوت مردم شدم
برای دیدن تو خیلی چیزا شنیدم
خیلی کارا رو کردم اما تو رو ندیدم
برای دیدن تو رفتم تو باغ شعرا
سراغ فال حافظ ٬ دنبال شعر نیما
برای دیدن تو چه دردایی کشیدم
تبم رسید به خورشید ٬ تموم شدم ٬ بریدم
برای دیدن تو از خواب گل رو پروندم
چه شبها مثل مجنون تو دشت و صحرا موندم
برای دیدن تو چه قصه ها که داشتم
سر رو شونه ی رنج چه روزا که گذاشتم
برای دیدن تو قامت غصه خم شد
انگار که قحطی اومد هر چی به جز تو کم شد
برای دیدن تو نیاز نبود بگردم
تو هرجا با من بودی پس تو رو پیدا کردم
************************************************
میان آبشارخاطراتم کنار بوته های گل نمی نشینم
همیشه آرزو کردم که رنگ نگاه بوته گل را ببینم
همیشه آرزو کردم که روزی برای لحظه ای نقاش باشم
همیشه آرزویم بوده رویا ولیکن یک زمان ایکاش باشم
همیشه این سوالم بوده مادر که رنگ لاله ها یعنی چه رنگی
همیشه گفته بودی باغ سبز ولی رنگ خدا یعنی چه رنگی
نگاه مادرم چون یاس می شد به پرسشهای منلبخند می زد
زمانی رنگ سرخ لاله ها را به دنیای دلم پیوند م یزد
ولی من باز می پرسیدم از او که منظورت ز آبی چیست مادر
هما رنگی که گفتی دنگ دریاست همان رنگی که گشته چشم از او تر
ز اقیانوس بی طوفان چشمش صدای اشک ها را می شنیدم
در آن هنگام در باغ تخیل رخ زیبای او را میکشیدم
نگاهی سرخ اشکی آسمانی دوچشمانی به رنگ ارغوانی
ولی من هر چه نقاشی کشیدم همه تصویری از رویای او بود
و شاید چند خطی که نوشتم همه یک قطره از دریای او بود
معلم آن زمان که عاشقانه کنار حرفهایت می نشینم
همیشه آرزو کردم که روزی نگاه مهربانت را ببینم
ببینم که کدامین دیدگانی مرا با حس دیدن آشنا کرد
که دستان مرا تا اوج برد مرا از دور با چشمش صدا کرد
ببینم که چه کس راگ شفق را به چشمان وجود من نشان داد
ببینم که کدامین مهربانی غبار غم رویایم تکان داد
اگر چه من نگاهت را ندیدم ولی زیباییت را میشناسیم
صدای موج روحت را ستاره دل دریاییت را میشناسم
ز تو آموختم نقاشی عشق ز تو احساس را ترسم کردم
ز تب نور امید و موج دل را میان غنچه ها تقسیم کردم
ولی من با مرور خاطراتم به اوج آرزوهایم رسیدم
هم اینک لحظه ای نقاش هستم معلم را و مادر ا کشیدم
ولی نقاش من کاغذی نیست برای رسم ابزاری ندارم
کمی احساس را با جرعه ای عشق به روی برگ یاسی می گذارم
دل نقاشیم تفسیر رویاست چرا تفسیر یک رویا نباشیم
چرا رنگ غروبی سرخ باشیم چرا چون آبی دریا نباشیم
اگر چه گشت شعرم بس مطول ولی نقاشیم را قاب کردم
سحر شد خاطراتم نیز رفتند دوباره من زمان را خواب کردم
مریم حیدر زاده
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
ژاله اصفهانی
با نام اصلی (مستانه سلطانی) (۱۳۰۰خورشیدی، اصفهان – ۷ آذر ۱۳۸۶، لندن) به دلیل روح اشعارش به شاعر امید معروف بود.
دوازده مجموعه شعر منتشر نمود که مهمترین آنها عبارتند از: «زنده رود»(۱۳۴۴- مسکو)، البرز بی شکست (۱۳۶۲-لندن)، خروش خاموشی (۱۳۷۰-لندن).
ژاله اصفهانی بعد از پروین اعتصامی اولین زنی بود که کتاب شعرش را که شعرهای آن را در دوران دبیرستان سروده بود، به چاپ رساند.
شصت سال پیش در نخستین کنگره نویسندگان ایران به ریاست ملکالشعرای بهار و با شرکت فروزانفر و صادق هدایت و بسیاری دیگر، ژالهٔ اصفهانی به عنوان یک زن شاعر یکی از شرکتکنندگان در این کنگره بود.
در ژوئن ۲۰۰۲ در کنفرانس سالانه بنیاد پژوهشهای زنان که در کلرادو برگزار شد، ژاله اصفهانی به عنوان زن برگزیده سال انتخاب شد.
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
بشکفد بار دگر لاله رنگین مراد
غنچه سرخ فرو بسته دل باز شود
من نگویم که بهاری که گذشت آید باز
روزگاری که به سر آمده آغاز شود
روزگار دگری هست و بهاران دگر
شاد بودن هنر است ، شاد کردن هنری والاتر
لیک هرگز نپسندیم به خویش
که چو یک شکلک بی جان شب و روز
بی خبر از همه خندان باشیم
بی غمی عیب بزرگی است که دور از ما باد
کاشکی آینه ای بود درون بین که در آن خویش را می دیدیم
آنچه پنهان بود از آینه ها می دیدیم
می شدیم آگه از آن نیروی پاکیزه نهاد
که به ما زیستن آموزد و جاوید شدن
پیک پیروزی و امید شدن
شاد بودن هنر است گر به شادی تو دلهای دگر باشد شاد
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست.
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد. ژاله اصفهانی
************************************************** ***************
شکوه آرزو را
بازگو کن
ندار از هیچ کس باکی ،هراسی
به هر چیزی نمیخواهی
بگو نه
اگر راه رهایی زیر سنگ است
تمام کوه ها را زیرو رو کن
وگر بشکست جام آرزویت
تلاطمهای دریا را
سبو کن ژاله اصفهانی
************************************************** ***************
درخت آمده از پشت در به دیدن من
که بشنود خبر لب به جان رسیدن من
ولی درخت نداند که من چه جان سختم
هزار ساله درختم
که هر چه باد خزانی کند پریشانم
زنو شکوفه دهم ،باز هم جوانه کنم
و هر جوانه ی نو را پر از ترانه کنم ژاله اصفهانی
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
مهرنوش قربانعلی شاعر ومنتقد دارای مدرک کارشناسی زبان وادبیات فارسی است وی در سال ۱۳۴۷ در تهران متولدشد و فعالیت حرفهای خود را ازسال ۶۷ با مجلات تخصصی ادبی ازجمله «دنیای سخن، آدینه، گردون، تکاپو، کلک، گیلان زمین، عصر پنجشنبه، فرهنگ توسعه، دریچه، پیام شمال...» آغازکرد و به زودی به عنوان چهرهای شناخته شده در ادبیات معاصر ایران معرفی شد.
کتابها
از نشر بازتاب نگار، چاپ اول: ۱۳۸۳. مهرنوش قربانعلی، در این کتاب با ۱۴ تن از منتقدان و صاحب نظران نظیر: منوچهر آتشی، م. آزاد، مسعوداحمدی، علی باباچاهی، عبدالعلی دستغیب، محمدعلی سپانلو، عنایت سمیعی، سید علی صالحی، کامیارعابدی، مهرداد فلاح، محمودفلکی، شمس لنگرودی، محمود معتقدی، و محمود نیکبخت، به بحث و گفتگو پرداختهاست. سعی او بر این بوده که از تمامی گرایشهای موجود در زمینهٔ تحلیل و نقد شعر معاصر نمایندگانی در این گفتگو حضورداشته باشند.
در ناتمامی خود
نخستین مجموعه شعر او «درناتمامی خود» در سال ۱۳۷۷ توسط نشر توکا به چاپ رسید که گزیدهای از شعرهای سال ۷۶-۷۰ وی را در بر میگیرد.
راه به حافظه جهان
«راه به حافظهٔ جهان» دومین کتاب این شاعر درسال ۱۳۸۰ توسط انتشارات «نگاه سبز» به چاپ رسید. هر چنداین دو مجموعه با فاصلهٔ نه چندان زیادی از یکدیگر چاپ شدهاند اما تفاوتهای چشمگیری را چه ازنظرفرم و چه از نظر هستیشناسی وجهان نگری با هم نشان میدهند، در «راه به حافظهٔ جهان» شاعر «درناتمامی خود» را پشت سرمیگذارد و با آنچه ازرویکردتحلیلی- روانشناختی مجموعهٔ اولش به همراه دارد و با بهرهگیری از همان غنای حسی-عاطفی سعی میکند فضاهای متنوع و متکثری را ارائه دهد. این فضاها گاهی با اجزای مانوس روزانه بوجود میآید و گاه از رویکردهای متعارف و امکانهای متداول شعری فاصله میگیرد.
تبصره
سومین مجموعه شعر وی «تبصره» توسط نشرآرویج درسال ۱۳۸۳، به چاپ میرسد که آن را میشود نقطهٔ عطفی در کارنامهٔ شعری «مهرنوش قربانعلی» دانست.
«در این کتاب سادگی روزمرگی در نگاه شاعر میتواند با توجه به آنچه جریان مداوم و سرشار از تفاوت و تغییر حیات و زندگی ست، منشا پرداختی باشد که خلا قیتی عمیق را برای شعر و نگاه وی ارمغان بیاورد و البته ارتباط قوی روزمرگی، هنر و شعر هم از همین جا ناشی میشود.
به وقت البرز
«به وقت البرز» چهارمین مجموعه شعر «مهرنوش قربانعلی» در سال ۱۳۸۸ توسط نشر آهنگ دیگر به چاپ رسید، موقعیت وی را به عنوان چهرهای تثبیت شده در شعر امروز جایگاهی دیگر بخشید، این اثر در سال ۸۷ به عنوان نامزد نهایی نخستین دورهٔ جایزه شعر زنان ایران-خورشید و اثر منتخب سومین جایزه «پروین اعتصامی» معرفی شد و به شکلی کم سابقه محل نقد و نظر چهرههای مطرح عرصهٔ نقد و نظر و صاحبنظران شعر امروز قرار گرفت و تاکنون دهها نقد از زوایای گوناگون در نقد وبررسی، تحلیل و بازنمایی وجوه متفاوت آن نگاشته شدهاست.
«طبيعت بيجان»
شمالي كه در كولهام آوردهام
تو را كم ميآورد
باراني!
كه قرار بود
نفس نفس روزهايم را تر كني
.
نميتوانم خلاف طبيعتم از ارديبهشت نگاهت سبز نشوم
.
هزارچم تونلها را دور ميزنم
مه كه سنگين ميشود
صدايي درهم ميپيچد
ها آ آ آ ...
مشت ميكوبد
هو و و و...
.
شيشه را پايين ميكشم
ميخواهم رودررو
با تنهاييام مچ بيندازم!
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
نماز وحشت
بخوانید
هر چند مستحب است و از شب اول هم بسیاری گذشته
این تنگنا به من عادت نکرده است
نفوذ نفس هایم در سنگ نشان می دهد
زنده به گوری راه حلی نبود که باید از این دست بسیار کشیدیم
خانه ای که به خونگرمی تابستان باشد
وُمردی که بازار بورس در تعیین اعتبارش نقش نداشته باشد
زیر این سنگ که به خاک عادت کرده است
وصیت دیگری ندارم
بخوانید
بخوانید
بخوانید
هر چند از شب اول بسیار گذشته است .
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
«لابيرنت»
بله، هشدار داده بودند
درههاي زير پايم را ميگويم
از هوشياري مه كوه ديده نميشد
.
صدايت ذهن تونلها را دور ميزد و
در گوشم ميپيچيد
اوهام لذتبخشي در حافظهي جنگل ميچرخيدند
.
كمربند مدام ايمني را يادآوري ميكرد
ميان بازي مه كه خاطرههايم را گرفته بود
هنوز يوزي كه در كمرم كش و قوس ميخورد
جاي كوهي را كه به آن تكيه داده بود
حدس ميزد!
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
هرچه تقاضای پناهندگی
به سفارت چشمانم رسیده است
همه را امضا می کنم
دلخوش به خطوط دستهایم بودند
چارفصلی که ازمرزهای سال گریختند
می پذیرم
الفبایی که تحت الحمایه ی من است
سرکشی کند
سوت بزند
خلاف قدمهایم برود به سویی
یادهای دیگری را بنویسد
یادآوری کند
گلوی کلمات را ولی بغضی
به دارخاموشی نیاویخته باشد
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
لیلا کردبچه (متولد ۱۳۵۹ در تهران) شاعر ایرانی و پژوهشگر ادبیات است. او دانشآموخته کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات فارسی و دانشجوی دوره دکتری در رشته «ادبیات معاصر» در دانشگاه اصفهان است. کردبچه علاوه بر شعر، دستی در نقد و تحلیل تاریخ ادبیات نیز دارد.برجستهترین اثر او، کلاغمرگی است.
کتاب ها:
- صدایم را از پرندههای مرده پس بگیر، لیلا کردبچه، انتشارات دفتر شعر جوان، ۱۳۸۹
- حرفی بزرگتر از دهان پنجره، لیلا کردبچه، ناشر: فصل پنجم، ۱۳۹۰
- کلاغمرگی، لیلا کردبچه، ناشر: فصل پنجم، ۱۳۹۱
- چرا که نبودی، لیلا کردبچه، ناشر: فصل پنجم، ۱۳۹۲
- متون نظم: مجموعه ادبیات، لیلا کردبچه، ناشر: مکتب ماهان
- متون نثر: مجموعه ادبیات، لیلا کردبچه، ناشر: مکتب ماهان
- بلاغت، لیلا کردبچه، ناشر: مکتب ماهان
- سارختار نحوی زبان شعر امروز، لیلا کردبجه،ناشر:فصل پنجم،1393
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
آلبومی قدیمی ام،
در زیرزمین خانه ای کلنگی
که واحدهایش را پیش فروش کرده اند.
در انتظار دستی جامانده در اعماق
که شاید آجرها نمی گذارند
خاطره ای فروریخته را ورق بزند
نجاتم بده!
در من هنوز لبخندی هست
که می تواند چیزی یادت بیاورد...
************************************************** *****
سنگین تر از گوش هایش
مدال های بر سینه اش بود
ژنرال پیری که یادش نمی آمد
سال ها برای کدام جناح جنگیده است
دیروز عصر، مرگ از پشت سر صدایش کرد
رفت، مقابلش ایستاد
و مدال ها کلاه از سر مرگ برداشتند
مرگ خم شد
دست پیرمرد را بوسید
و باهم از کادر خارج شدند...
پاسخ : زنان شاعر ايران؛ از آغاز تا كنون
هما میرافشار
هما میرافشار در سال 1325 در تهران متولد شد. وی سرودن شعر را در سال های دبیرستان اغاز کرد. چندین سال بعد هما با علی میرافشار ازدواج کرد و بعد از ان نام خانوادگی خود را به میرافشار تغییر داد. هما شعر، عکس، و داستان در یک روزنامه و یک هفته نامه منتشر میکرد. وی دارای دو فرزند است.
هما میر افشار به همراه اسدالله ملک در دوران همکاری خود آثار جاودانه ای ساخت. او در سال 1962 از دانشگاه موسیقی با درجه بالا فارغ تخصیل شد. هما میر افشار از همان آغاز کار با بزرگترین اهنگسازان و خوانندگان ایرانی همکاری داشته است.
ترانه های هما میرافشار دارای سبکی خاص و بسیار زیبا هستند. هما میرافشار در این سال ها دو کتاب با نام های گلپونه ها و آلاله ها منتشر کرده است. هما میرافشار در کارنامه هنری خود بیش از 250 ترانه برای خوانندگان معروف سروده است.
وی در سال ۲۰۰۵ برنده persion golden lioness Awards از اکادامی موسیقی شدهاست . ترانههای هما میرافشار دارای سبکی خاص و بسیار زیبا هستند .هما میرافشار، نامی آشناست برای دوستداران موسیقی ایرانی که سالهاست اشعار او همراه با موسیقی ایرانی شنیده شده است.
کتاب گلپونه ها، اولین کتاب شعر هما میر افشار است و در سال 1352 منتشر شده. هما میرافشار مجموعه شعر دیگری هم دارد به نام آلاله که در سال 1380 در تهران به چاپ رسیده است.